1

قسمت ششم:چیستی روح سپهر

مقدمه: مفهوم تصورّی و طور کهکشان سانی آن

مراد ما  از اصطلاح تصور در این رساله، مفهومی جمع الجمعی با مفهومی سپهری است که در مجموعه ای از علوم یا مجموع همه علوم، بسته به اعتبار مد نظر، در سپهر معرفت مطرح است. 

برای تبیین مفهوم تصوری، این گونه می توان توضیح داد: مثلاً مفهوم تصوری «آب» عبارت است از ترکیبی از دو هیدروژن و یک اکسیژن که از راه هایی دانسته ایم می شود آن را تجزیه کرد و نیز اینکه مثلاً در چه دمایی به جوش می آید و یا اینکه عمدتاً هادی الکتریسیته نیست (مثلاً) و مانند آن.

اما در واقع  مفاهیم علومی‏ دیگری در اجزاء تصوری ‏«آب» ‏ وجود دارد، که خود متشکل از مفاهیم علومی‏ دیگر است. مثل مفهوم  هیدروژن، اکسیژن ، تجزیه، دما و گرما، جوشیدن،  الکتریسیته ، هادی بودن و … پس در تعریف یک پدیده و به عبارت بهتر، در بیان مفهوم  علومی،‏ هر یک از مفاهیم به کار آمده در بیان ‏«آب» ‏، مکرراً با انبوهی مفاهیم علومی‏ دیگر مواجه می شویم. تا جایی که سر از مفاهیمی درمی آوریم که دیگر مفهومی فلسفی یا زبان شناختی است(بدیهی می­ شود)

مثلاً مفهوم «تجزیه» که در خود  مفهوم عرفی  ساده ای دارد: جزء جزء شدن. اما در مفهوم علومی‏ مثلاً در حوزه ی بحث شیمی یا فیزیک ذره ای، خیزاننده مفاهیم و دغدغه هایی از قبیل «تغییر شیمیایی» یا «شکست هسته ای» است که مجدداً خود مفهومی علومی‏ و پیچیده و تامل برانگیز است و همین طور تا به یک بنیان بدیهی برسد. بنابراین تعریف در نظر ما بیان مفهوم علومی است و نامقدور نیست و موجب نسبیت هم نیست و خواهیم گفت در بسیاری از علوم مانند اخلاقیات و فقه و تصدیقات بدیهی و ریاضیات و مانند تصدیقات و تصورات شدیدا استحکام دارد.  لیک از ترکیب جزییات لا یتناهی می توان دانست که تحولات جزئیه و غیر آن در کهکشان مفاهیم علومی بطور کلی (علی البدل نسبت به انواع تحول که خواهیم گفت) رخ می ­دهد. توضیح فراتر این بحث در پرتو بیان اقسام تحوّل در مباحث آتی روح سپهر معرفت و ممارست آن ها و نه احوال  نسخه  ها میسور است.

در هر حال، مفهوم علومی، محصول کوشش علمی جمعی ما است که درباره ی موضوعی خاصّ، بطور پراضلاع و پرجزئیات فرآهم آمده که در فصوص و فصول بعدی به قرار تبیین توحیدی و عالم شناختی آن توضیح می دهیم که از وجه دیگر، فیض الهی است و وجود نوریه­ ی آن از مجرای توفیق الهی و کوشش صالح ، بدست می­ آید که هر یک از این مباحث نیز مباحث دیگری را می طلبد، الی غیر النهایه.


 

ایضاحٌ

این مفهوم از تصور، اصطلاح ماست و اصراری بر مطابقت آن بر مفهوم شایع تصور ندارد.آنچه در این­جا قابل تاکید است این است که شاید دانش بشری بطور محوری، متشکل (و به انگیزه فراهم کردن) چنین 11741501.267x400تصوراتی باشد. گو اینکه دقت و امعان نظر در نقطه ی عطف کنجکاوی بشر (بویژه در مسایلی که هنوز کاربردی نشده است) نشان می دهد که ما خواهان بدست آوردن چنین تصوری پرجزئیات از اشیاء هستیم تا جهل در مورد آن را از خود بزداییم، گویا اصلاً دستیابی به تصدیقات، به منظور فراهم کردن این تصور است. تصوری که کوشش بلیغی برای تضاهی بیشتر و بیشتر با عین دارد و این از ارزش بیکران تصدیقات و باورها نمی­ کاهد.چرا که این تصورات به همان تصدیقات قوام دارند.