1

تعصب (ش.ش/فر.ش)

تعصب (در معرفت شناسی و فرهنگ شناسی) نوعی دلبستگی روحی و انس ذهنی به پذیرش یا نفی یک باور یا نگرش است؛ بطوری که مانع راهیابی شک خوب در آن نگره شده و فرد یا افکار عمومی ضمن آن، به خود اجازه بررسی مجدد و دیالوگ منطقی در مورد نفی و اثبات آن را ندهد. 

 

نکات مهم

  • تعصب، یک ناعلم است. (آنچه در اصطلاح منظور شده تعصب و ناعلم بد است) 
  • شک نکردن و پایداری در امور اثبات شده، و تعهد به لوازم یقینیات، تعصب نیست. تعصب، محصول جایز ندانستن بازاندیشی معرفت شناختی است. بنابراین کسی که به لوازم اندیشه اش پایبند است و بر این امر اصرار دارد، از این روزن، متعصب قلمداد نمی شود. بنیادگرایی، اگر تعهد به بنیان های لوازم معرفتی و اما آمادگی برای مباحثه و دیالوگ غیرمتکلمانه باشد، متعصبانه نیست. دیالوگ های متکلمانه، نافی تعصب نیستند. 
  • تعصب بر نگرش و تبیین و تفسیر و گردآوری و  و داوری­ های آدمی موثر است و راه را برای داوری و بازفهمی برخی از دانسته­ ها، پذیرفته ­ها و انکار شده­ ها، منطقی، می ­بندد، آن ­گونه که دیگر نمی ­تواند در مورد آن دانسته، با منطق اکتشاف پیش برود و مطلب را بازاندیشی کند.
  • شک خوب، دشمن تعصب است.
  • ایدئولوژی، لزوماً تعصب آور نیست.