1

قسمت سوم:مقایسه مفهوم عرفی و علومی

فهرست مطالب را اینجا بخوانید.

مقایسه این دو دسته مفهوم

مفاهیم علومی چنان که گفته شد، به کهکشانی از اجرام سماوی که در جایی جمع شده­، شبیه اند و تمایل به توازن و تعادل دارند. این مفاهیم عمدتاً از گزاره­ های تصدیق شده (یا در حکم تصدیق) به وجود آمده­ اند و در مجموع،  یک تصور علومی را شکل می دهند (به همین دلیل آن را گزاره پرچانه  یا Prolix نامیده ام) مثل مفهوم ‏«آب» که در حالت کلی خود از همه ی سبد دانسته های بشری در مورد «آب» ساخته شده یعنی هر چه بشر درباره ی آب می داند و در سپهر معرفت به شکل نسخه بروز داده است.

اجزاء بسیار این مفهوم در علوم گوناگون، بنابه مقاصد، روش، حاجت و… پیکربندی می شود. (اگر چه علوم خودشان در تعامل با هم این مفهوم را در سپهر معرفت ایجاد کرده اند، در واقع سپهر معرفت برای هر علم، بسان بانکی است که افراد زیاد در آن پول می گذارند و آن را با افزوده و  بهره -ی کاری که بانک با پول کرده- برمی دارند)

بنابراین، بنابه نظرّیه ­ی ما، مفهوم «آب» کهکشانی بسیار عظیم و مهیب و با شکوه است و در همان آغاز انسان کنجکاو را هم تشویق می ­کند (که بیا من را بشناس) هم به لطیف معنا تحقیر می ­کند (که غموض من بسیار است) و هم به رقص می آورد (که تسبیح من و وجد من را ببین و تابع شو: یسبح لله ما السموات و الارض: هر چه در آسمان و زمین است با خدا عشق ورزی می کند) و این همان سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ/فصلت/53) است که حبیب در نامه اش به بشر  فرمود.

این مفهوم علومی، با مساعی جمعی عالمان در سپهر معرفت حاصل می شود و حسن اختلاف و مباحثت ایشان و بویژه شاگردی کردن در محضر امام، در رشد این مفهوم و  مکاشفه جمعی کمک زیادی میکند و شرکت در این خوش­گذرانی جمعی را آسان و شیرین می نماید. غیبت امام، کل سپهر معرفت را نسبت به اکثری معارف بالای سپهر، دچار انزواء نموده است.

اما علوم، براساس اهداف و روش­ ها و مقاصد خود، گزاره های خود را کم یا زیاد، از این کهکشان عظیمه، برمی گزینند و تفکیک می ­کنند تا بتوانند بکارشان برسند. اما در هر حال سرکشی مدام به آن مفهوم جمع الجمعی و سپهری هم لازم شنان می شود. بویژه امروزه که دیگر علم در کتاب ها نمی گنجد (چرا؟بنابرین مفهوم علومی‏، اصولاً پر جزئیّات و سرشار از نظریّه است.

اما اصل در مفاهیم عرفی بساطت است. اما تحلیل آنچه واقع می ­شود در محاوره با مرد در خیابان (که قاعدتا مفهوم علومی را نمی ­داند) نیاز به حوصله ­ی دیگری دارد.

تنویر یکم

گاهی مفهوم علومی‏ یک پدیده، از مفهوم عرفی اش فاصله ی زیادی پیدا می ­کند. این  ما را متمایل می کند تا میان آن دو قائل به مباینت شویم.  مثلاً مفهوم برق  و الکتریسیته در نظر انسان تازه آشنایی که امروز و اینک با این پدیده مواجه شده و صرفاً دانسته مثلاّ با زدن کلید، لامپ روشن می شود و مفهوم آن، در ذهن دانشمندی که الکتریسیته را از بنیان و با بررسی در چندین علم، شناخته است، تمایز بسیار دارد.

گو اینکه در حوزه ی مفاهیم علومی‏ هم، گاه ‏کارگرفت ابزارهای پژوهشیِ کارآمدتر، موجب چنان تحوّلی می شوند که میان آن دو مفهوم (علومی‏ پیشین و علومی‏ پسین) داوری به مباینت را بر می انگیزد، مثل تعریفی که از ستارگان یا وضعیت (کره ی) زمین در کیهان شناسی داشتیم (پیشین) و داریم (پسین)

تنویر دوم

مفاهیم علومی‏ در اثر فراگیرشدن آموزش و بسط رسانه­ های جمعی می تواند مفاهیم عرفی را تغییر شکل دهد و مرد در خیابان را قادر سازد که تا حدّ قابل اعتنایی از مفاهیم علومی‏ بهرمند شده و بتواند با ارباب آن مفهوم، اجمالاً مفاهمه بهتری صورت دهد.

تنویر سوم

اتفاق بسیار عجیبی که ممکن است میان این دو دسته مفهوم رخ دهد، این است که عالمان یک علم، پس از پژوهش بسیار دریابند، همان مفهوم عرفی که نزد مرد در خیابان است،  از مفهوم علومی‏ آن­ ها مضاهی تر، کارآمدتر و مفیدتر است! مثل اینکه مرد در خیابان به دلیل فطرت پاکش یا دستیابی و تمتع اش از یک منبع بهتر مثل تعالیم انبیاء بطور ناخودآگاه، توانسته باشد با دردسری بسیار کمتر آن معرفت را برای خود فراهم کند! گفتنی است، مصادیق این مورد، نزد عالمانی که روش ­های مصطلح علوم تجربی و مانند آن را در کاوش حقایق و قواعد، موجب راهیابی کامل می دانند، بیشتر قابل پیگیری است.

هرگاه مفهومی علومی‏ برای مرد در خیابان قابل درک شود (به علت گسترش رسانه ها و آموزش و…) به همان میزان، به اصطلاح ما «تمدن» رخ داده است و هر گاه  برای عالمان کشف شود که مفهومی عرفی، نزد مرد در خیابان، قیمتی تر و ارزشمندتر از مفهوم علومی‏ بوده (یا بگو در نهایت مفهوم علومی‏ سر از مفهوم عرفی در آورده) در اصطلاح ما  «فطرت» رخ داده است (بنابراین، تمدن و فطرت، در این جا اصطلاحات  معرفت شناختی ­اند)

محل بروز مفاهیم 

 محل حدوث مفاهیم علومی، سپهر معرفت بشری است. سپهر معرفت ، همانجاست که مفاهمات و مباحثات منازعات بشری صورت پذیرد. اما سپهری که مآلا مورد بحث ماست، سپهر معارفی است و آنجا است که  مباحثات و مراودات عالمان  در مورد مفاهیم علومی، صورت می­گیرد.

سپهر، جسمی دارد و روحی. جسم سپهر همان رسانه­ها هستند. نه رسانه به ما هو  رسانه. بلکه در حالی که متلبس به احتوای مفهوم اند (احتواء در آن ملحوظ است). مانند سخنان، کتاب­ها و…و  انحاء آن بسیار است. جسم سپهر را در اصطلاح خودمان «نسخه» می­نامیم و گونه های نسخه را بزودی بیان می­داریم.

روح سپهر، همان علوم و اندیشه­های شایع  موجّه است که موجهیّت و شیوع آن مانع مشمولیت ظنون و فرضیات و اقوال شاذ و نادر نیست. چرا که حضور این­ها در سپهر، هم شایع­اند هم مقبول.

اما جسم سپهر و روح آن به هم موثر میافتند آنگونه که روح سالم در بدن سالم است و نیز روح سپهر در شاکله­ی جسم و انتخاب نسخه موثر است.


⇐  قسمت چهارم: محل حدوث مفاهیم علومی/ مبحث رسانه (نسخه)

فهرست نظریه معرفت رجاء