1

چرا معرفت دینی و روحانیت، بدون روشنفکری دینی، وبال می شود و نه بال؟


 

مقدمه

? روشنفکری دینی چیست؟

 روشنفکری دینی عبارت است حل مداوم مسائل دین شناسانه  و راهکارهای دینگزارانه، در بستر تحول ظرفیت های معرفتی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و…

?روشنفکران دینی، پیوسته در حال زدایش تناقضات و ناسازواری ها،  دفع و رفع شبهات و قشریگری ها و فرسودگی های معرفتی  و در حالِ نو کردن راهکاهای نخ نماشده در پیاده سازی دین اند. سنخ کار ایشان از قبیل اجتهاد است.

 


1⃣ البته که دین بهترین هدیه الهی به انسان است. خاصه اسلام شیعی که دین حنیف آخرالزمان است.

2⃣  بخشی از دین، “تعبدیات دین” است، مانند نماز و روزه و حتی بخشی از معاملات که خالی از تعبدیات نیستند. (مثلا حرمت ربا) فهم سخت هسته ی معارف تعبدی، چندان اختلافی و دشوار نیست وقتی بر آن اتفاق نظر باشد…

3⃣  بخش دیگر دین، در کار “توصیف جهان” است و شامل “معارف حقه الهیه” می شود که کران تا کران نور است و دریا، دریا معرفت… (خداشناسی، جهان شناسی، انسان شناسی، امام شناسی و…)

4⃣  و بخش دیگر، “تدابیر دیندارانه و دینگزارانه” است، برای زندگی دیندارانه که با فهم شرایط زمان و مکان و اجتهادهای مختلف، متکثر می شود (اینکه از کدام راه می توان دین خدا را بهتر اقامه کرد و موجبات عزت جامعه را فراهم کرد، کدام دولت و حکومت و تقنین و قضا و اجرا و اقتصاد و روابط بین الملل، بارِ دینداری مردمان را بهتر برمی دارد و آن را مصون تر می دارد)

دین در مقام “فهم و اجتهادِ تفصیلی”، (معرفت دینی) عرضا و طولا، لایه به لایه فهم  میشود و هر کس بقدر بضاعت و ظرفیتش از آن محظوظ میگردد. ? در این حوزه، بین دینداران؛ اختلاف می افتد و ناهمزبانی ها و سوء فهم های بسیار عارض می شود. یکی توحید را سطحی و عوامانه فهم می کند و دیگری به لایه های عمیق تر راه می یابد… موحد عامی اگر قرائت بلند مرتبه موحد دیگر را بشنود، یا او را چاک می زند یا خود شرحه شرحه می شود.

 ✅  روشنفکر دینی، مدام معارف توصیفی دین را عمق می بخشد و میکوشد که فهم خود و دیگران را از معارف دینی از قشری گری دور کند. معرفت دینی نزد او مدام پوست می اندازد و از سطح به عمق سیر می کند.

? اگر فهم ما از دین در سطح بماند؛ رسالت دین انجام نمیشود. روشنفکر دینی، معارف دین را نزد  مرد  در  خیابان غبار روبی و خرافه زدایی می کند و برای ارتقا آن تلاش میکند.

✅  روشنفکر دینی، گسل های درونی و بیرونی معارف دین را رصد می کند و برای آن راهکار می جوید، اگر چنین نکند، میان معرفت دینی و سایر معارف غرابت و رقابت های سهمگین می افتد.

✅  روشنفکر دینی، راهکارهای دینگزاری را در پیوست با شرایط زمان و مکان وارسی میکند و از منابع دین، بهترین آن را اکتشاف و اجتهاد و بیان می کند و گرنه دینگزاری مومنان طی تحولات اجتماعی و معرفتی به تراژدی کمدی بدل می شود (جامعه اسلامی در عصر تیروکمان می ماند)

✅  حال بنگرید اگر معرفت دینی، بدون روشنفکری دینی و اجتهاد مستمر و پویا، در جامعه دینی، مورد باور توده ها باشد، چه قدر باعث خوشبختی یا بدبختی آنان می شود و اگر روحانیان و معرفتگزاران دین، روشنفکر نباشند (در حال حل مسئله نباشند) برای مردمان بال می شوند یا وبال… به جوامع مسلمان بنگرید…

 

در تلگرام

حمید رجایی

پاییز 96




تفاوت مقام اجتهاد و افتاء و نیاز به علوم انسانی اسلامی


1⃣ پیشتر درباره علوم انسانی اسلامی نگاشته ام. همچنین در برخی مقالاتم درباره ماهیت فهم و رفتار علم، بیان داشتم که علم، ساختاری فراکتالی دارد و فهم ما از یک پدیده، مرحله به مرحله به پیش می رود (مراحلِ متفاوت از هم و خودهمانند: برخال)

2⃣ معرفت دین، فهم اولیه، اجتهاد متن و منبع دین است؛ که در فراکتال اول تولید می شود. مرحله دوم کاربست های همان معرفت است که با انضمام با عینیت، اجراء و علمیاتی سازی معرفت دین در مقام عمل (دینگزاری) تولید میشود که آن را “مقام افتاء” نامیده ام. مقام افتاء که ناظر به عینیت است، از همان منابع دین فراهم میشود و اگر چه در فراکتال دوم در حوزه تدابیر اجتماعی دینی، بسیار دشوار میشود. گو اینکه ظهور معرفت دینی در قامت علم انسانی اسلامی نیازمند همداستانی مطالعات بسیار و داده های ریزوماتیک است. مثلاً یک فیلسوف ذهن نمی تواند بدون معارف انسان شناختی اسلامی، فلسفه ذهن اسلامی را بنیان کند، گو اینکه بدون مطالعات عصب ادراک شناختی هم نمیتواند… عالم اخلاق هم نمی تواند در علم اخلاق نسبت به اموری چون تغذیه، ورزش، عصب شناسی اخلاق و… کم بهره باشد… بخشی از علم اخلاق اسلامی همین مباحث است. اقتصاد، جامعه شناسی، علم مدیریت، علم سیاست اسلامی و… هم بشرح ایضا.

3⃣ بنابراین علی القاعده اداره جامعه اسلامی، محتاج علم انسانی اسلامی است و نه علوم انسانی موجود یا اجتهاد اولیه. ما باید معرفت دین را در قالب علوم انسانی اسلامی عرضه کنیم تا بتوانیم مؤلفه های تمدن اسلامی را شکل دهیم (چنین چیزی اینک در جریان نیست)

4⃣ از سوی دیگر، مکاتب علوم انسانی (بخش نَرم علوم) با بخش ریاضیاتی و ریزوماتیک علوم انسانی، بطور همگداخته و در مباشرت با هم، ساخته میشوند. لذا نمیتوان تقسیم کار کرد و گفت بخش نرم علوم را روحانیان تولید کنند و بخش ریزوماتیک را دانشگاهیان. بعدا آن را یکجا(؟) مونتاژ میکنیم… این نظرا و عملا منتج به نتیجه نیست.

5⃣ حال مشکل اینجاست که روحانیان بویژه روحانیان سنتی نسبت به این فرآیند اشراف ندارند و این می تواند آسیب رسان باشد… همچنین دانشگاهیان، اگر بدرستی معنا و مفاد علم انسانی اسلامی را تصوّر و تصدیق نکنند، بدون اشراف به مسائل علوم اسلامی، به پیش می روند، این هم زیانبار است.

 ? این است که بانک داریم اما ربوی، ازدواج داریم اما روسپی خانه های زیر زمینی هم، مدیریت داریم، اما ناکارآمدی هم، اظهار نظرهای دینی غلط داریم و تحلیل جامعه شناختی نه…

 ? باید مجدّانه اندیشناک تولید علوم انسانی اسلامی باشیم…


 




فلسفۀ علم (ش.ش / علم شناسی)

فلسفۀ علم، دانش «مطالعۀ روشمند احوال حقیقی علم و علوم است» و هدف نخست آن بازشناسی مسائل و ابعاد خود علم بر هز زمینه ای است که علم در آن می رویید؛ مثلاً علم به مثابۀ آینۀ حقایق (وجه حکایت گری از واقعیت) و شأنی از شؤون آفرینش (هستی شناسی علم) و بررسی آن در پهنۀ اجتماعی است (پدیدۀ اجتماعی) و… هدف نهایی فلسفۀ علم، چیزی جز آگاهی عالمانه از خود علم و علوم و نیز انسان (به مثابۀ دانشگذار و دانش گزار و دانش پذیر) و از همه، مهمّ تر به طور غایی، تحصیل «معرفت خداوند» به اندازۀ توان بشر و تقرّب به ذات پاک او نیست.

فیلسوف علم، به طور بنیادین به اندیشه ها و علوم می پردازد و نخست، هر باور، گمانه، نظریّه، «تحوّل-انگاره» چگونگی آمد و شد عالمان در قضایا و دیگر شرایط سازوکاری و پویایشی فهم ، برای او مهمّ است. فیلسوف علم، به بررسی رویدادهای «جهان ذهن جمعی عالمان» می پردازد.




انگاره / پارادایم (ش.ش)


 پارادایم ها گوناگون هستند: پارادایم معرفتی، پاردایم زیبایشی، فردی، اجتماعی و…:

♣ پارادیم معرفتی، یک سازۀ معرفتی کُنشگر و ناوبرانه است که سرنوشت معرفت های دیگر به آن وابسته است. مانند مکاتب علوم در تعیین منبع، روش، فایده و …

♣ پارادیم زیبایشی، یک سازۀ زیبایشی کنشگر است که سرنوشت داوری های دیگر، به آن وابسته است. مانند مُد، سلیقه، عرف و …

♣ انگاره / پارادایم، الگوی داوری بادوام، شایع و موجه و مورد مراجعه برای رد یا قبول افکار است و شامل الگوهای معرفتی، معرفتی- احساسی و فقط احساسی، الگوهای فکری فردی، گروهی و عمومی می شود. شرط لازم و کافی برای تشکیل یک پاردایم، این است که یک الگوی داوری، مقبول و مورد مراجعه باشد. به دیگر عبارت، هر آن چه رفتار پارادایمی داشته باشد، پارادایم است.

♣ رفتار پارادایمی عبارت است از: در چمبره گرفتن داوری های معرفتی و زیبایشی، توسط یک الگو برای یک مدت طولانی. پس هر آنچه بتواند مجموعه ای از داوری های ادراکی یک فرد یا جامعه را در چمبرۀ خود بگیرد و مدت ها پایدار بماند، پارادایم است. پارادایم های غیر ارتکازی، متکی به رفتار ادراکی و علمی فرد و جامعه هستند: اینکه ایشان چیزی را پارادایم قرار دهند یا نه.

 ♦ در نظریه رجاء، مفهوم پاردایم بسیار عام و مصادیق آن بسیار است. => این مقاله را بخوانید.

 


جستارهای وابسته

تحول انگاره




روش استفاده از کیو آر کد

 اگر یک برنامۀ «اسکن کیو آر کد» را در گوشی هوشمند خود نصب کنید و از طریق آن، یک کیو آر کد را اسکن کنید، به سرعت شما را به اطلاعات یا آدرس مورد نظر، هدایت می کند. بنابراین آر کیو کد را با دوربین گوشی هوشمند خود از طریق یکی از اپلیکیشن های مربوط، اسکن نمایید و نتیجه را ببینید.

qrcode

 

 

 

 

 


کیو آر کد ، روشی است برای کدگذاری مطالب مختلفی مانند نام ، ایمیل ، آدرس سایت ، کد محصول ،توضیحات و … که حاصل آن یک تصویر است . این تصویر با استفاده از اکثر گوشی­ های دوربین­ دار قابل بازگشایی است و همین امر باعث شده شرکت­ ها و افراد زیادی از این کد بر روی محصولات و کارت­ های ویزیت استفاده کنند.

 




علم شناسی (فلسفه علم / علم شناسی)

علم شناسی، بخشی از کوشش فیلسوف علم است که صرفِ تعریف دقیق یک علم و تعیین موضوع، غایت، روش، منابع و توصیف  پیکره بندی (های) آن علم می ­شود. پس باید در توصیف علم شناختی یک علم، گزارشی از انواع پیکره بندی های ساری و جاری یا مفروض علم ارائه شود. علم شناسی، شناخت و تعریف علوم است (و نه تبیینات درازدامن دربارۀ معرفت و تبیین نظریّه های معرفت شناختی)

علم شناسی، از مسؤولیت های فلسفه ی علم است. فیلسوف علم، نمی تواند علوم را یک بار تعریف کند و آن تعریف را ابدی بداند. او باید ملاحظات و تحولاتی که در مفاهیم، منابع، ابواب و نیز پیکره بندی های نوپدید علم، بوجود می آید را رصد کند، و آن را به سمت و سوی درست و آسیب زدا، ناوبری نماید.گو اینکه، پیوسته، علوم میان رشته ای نیز، در سپهر معرفت تولید می شوند و در پرتو آن، گاه کژکارکردها و نابسامانی ها و حیرت هایی سربرمی آورد و پاره ای از شؤونِ شناختی در سپهرمعرفت، بی صاحب و برزمین می ماند. فیلسوف علم، در وارسی های علم شناختیِ خود، باید پیوسته این مسائل را حل و فصل کند و نسبت به طبقه بندی، دسته بندی و پیکره بندی علوم، حسّاس باشد.

علم شناسی­ ها، خود بر مبانی معرفت شناختی استوارند و از آن تغذیه می­ کنند. به عنوان مثال،  نظریّه معرفت شناختی رجاء،  در باب علم شناسی، دیدگاه ها و توصیه هایی را می­ سازد. مانند اینکه علم باید به طور هنجاری، برای حل مسایل خود، از منابع و روش های حداکثری، استفاده کند. در  علوم انسانی،  طبیعتاً منابع انسان شناسانه ی اسلامی، دخالت علم ساختی  دارد. همچنین تبیین غایات هستی و آفرینش در تعیین غایات علم، مؤثّر می افتد… این ها همه توصیه هایی جدی و مهم برای تبیین منبع، روش، غایت و به طور خلاصه  پیکره بندی  علوم انسانی، پیشنهاد می کند. پس، علم شناسی رجا، برخاسته از نظریّه ی معرفت شناختی رجاء است.

 


♣ علم شناسی، عنوانی در دسته بندی های مطالب طلوع مهر نیز هست. نگاه کنید.