1

تحول همسانی و ناهمسانی (ش.ش)


تحوّل ناهمسانی وقتی رخ می‌دهد که از ناهمسانی جزئی یا کلّی دو امر مطلع شویم (بعد از آن­که باور یا تخمین همسانی داشتیم) مثلاً وقتی متوجّه می‌شویم که بیماری حسبه و بیماری آنفولانزا، از نظر علّت بیماری همسان نیستند. یا بیماری ام اس [1] ناهنجاری­های واسکولیت [2] با علائم مشابه یکی نیستند. همچنین اگر کشف کنیم که تحلیل علمی شادیِ کسی که دارای اختلال دوقطبی [3] است با شادمانی یک انسان سالم، یکی نیست. همچنین وقتی متوجّه شویم انبیا و فرشتگان، در مرتبۀ وجودی و کمال یافتگی، در یک مرتبه نیستند و…

[1]. علّت این بیماری، تخریب میلین است که یک غلاف پوششی اعصاب است، ولی در صورت پیشرفت بیماری، اکسون‌ها (رشته‌های عصبی) نیز آسیب می‌بینند.

[2]. واسکولیت (vasculitis) به معنای التهاب و ورم رگ­ها و عروق خونی است. التهاب رگ­ها می­تواند باعث ورم دیواره رگ­ها و در نتیجه کاهش جریان گردش خون و حتّی انسداد رگ­ها و عدم خون­رسانی به بافت­ها و اندام­های مختلف بدن شود.

[3]. اختلال دوقطبی (bipolar disorder) یا افسردگی شیدایی نوعی اختلال خلقی و بیماری روانی است. افراد مبتلا به این بیماری دچار تغییرات شدید خلق می‌شوند.


جستارهای وابسته

قسم اول: تحوّل به نقیض
قسم دوم: تحوّل تاییدی
قسم سوم: تحوّل تضعیفی
قسم چهارم: تحوّل افزایشی
قسم پنجم: تحوّل پیرایشی
قسم ششم: تحوّل تعمیقی
قسم هفتم: تحوّل بالجغرافیا
قسم هشتم: تحوّل همسانی
قسم نهم: تحوّل ناهمسانی
قسم دهم: تحوّل بالمنظر
قسم یازدهم: تحوّل بالتفصیل
قسم دوازدهم: خروج از ناخودآگاه به خودآگاه




تحول و ثبات شناسی فهم (بزودی)




خروج از ناخودآگاه به خود آگاه (ش.ش)

خروج از ناخودآگاه به خود آگاه (ش.ش) هر گاه فهمی که در ارتکاز عالم و متعلم است (و نفس مدرک او گاه و بیگاه برق لامعی از آن را می بیند) تبدیل شود به فهمی که بطور نسبتی برایش هشیارانه واضح شود و بتواند آن را با اندکی  انسجام موجه بزبان جاری کند این تحول رخ داده است.

مثلا دانشمند ناخودآگاهانه در نفس خود گاهی میابد که احتمالا گیاهان در توالد و تناسل ممکن است واجد احساس باشند یا حیوانات درک زیبایی شناختی دارند.(تصوری ضعیف و زودگذر) اما پس از پیگیری این امرِ هر از گاه  و تروی، آن را به فرضیه تبدیل می کند و مورد محک قرار می دهد. همین که عرف دانشسرایی تصدیق کند که این امر خود آگاهانه درک شده، این تحول رخ داده است.




تحوّل بالتفصیل (ش.ش) بزودی




تحوّل بالمنظر (ش.ش) بزودی




تحوّل بالجغرافیا (ش.ش)

تحوّل بالجغرافیا (ش.ش) مراد آن است که تناسب مفهوم با سایر مفاهیم و نورافکنی یا پرسش افکنی، تهدیدها، و فرصت­هایی که مفاهیم دیگر برای نظام کهکشانی این مفهوم فراهم می آورند تغییر نماید. مثلاً او که گمان دارد عالم ماده فراخ و بسیار عظیم است وقتی بفهمد عالم ماده، نسبت به عالم برزخ چون انگشتری است در وسط بیابان، تصور علومی‏ او از عالم ماده دچار تحوّل بالجغرافیا می شود و باید نسبت کلیه ی کهکشان مفهومی خود را از عالم ماده با نسبت تازه ای از سایر عوالم از نو تعریف کند.

دوباره وقتی مثلاً بفهمد ‏«آب» ‏ که در کوزه است نماینده امری سماوی است که حقیقت علویه ای دارد و در هر عالم کار خاصی می کند، نسبت فهمش با این پدیده و نیز سایر پدیده ها که مناط مشابهی دارند، دچار تحوّل بالجغرافیا می شود.

تحوّل بالجغرافیا در نسبت مصادیق مفاهیم با هم رخ می دهد که چه چیز با امر دیگر چه نسبت تازه ای می یابد و مصادیق بی­شمار دارد و بسا نوفهمی تناسبات ملحوظ در میان پدیده ها، موجب اصلی آن است