1

مهدویت قائم




نظام معرفتی (ش.ش/جا.ش.معرفت، علم تعلیم و تربیت)


نظام معرفتی در یک بومسازه عبارت است از: مجموعه علومی که در پیوستِ با کمّ و کیف، تنوّع علوم شایع و رایج، پارادایم‌های غالب، رویکردهای متنوّع و رکود و زایایی آن، توصیف و بازشناخته می­ شود. عنصر جغرافیا و دورۀ زمانی نیز می‌تواند در توصیف و تمییز یک نظام معرفتی، کارساز باشد. فیلسوفان علم، جامعه شناسان و عالمان علوم تعلیم و تربیت و نیز مدیران آموزش و پرورش نگران این موضوع اند.

 

  1. یک نظام معرفتی را باید بر زمینۀ یک بومسازۀ معرفتی بازشناسی کرد. بومسازۀ معرفتی یک حوزۀ علمی و فکری است که با مشخصّه ­هایِ زمانی، مکانی، مکتبی، بافتاری، کمّ و کیف علوم و… از سایر حوزه ­های علمی متمایز می­ شود. مثلاً کلّ حوزۀ فکری و علمی در ایران، یک بومسازه است که می‌تواند توسّط «مشخصّۀ ایران زمین» (مثلاً در زمان حال) از حوزۀ تفکّر در اروپا یا… متمایز شود. همچنین می‌توان یک بومسازه را بطور پویا و دینامیک در طول زمان بررسی کرد و ادوار مختلفِ آن را در همان جا داد و بررسی کرد  (مثلاً بومسازه حوزه­ های علمیّه در دویست سال اخیر)
  2. «نظام، عبارت است از مجموعه مؤلّفه‌های همسنخ که در تعامل با هم، هدفی را پی می­گیرند.» مطابق تعریف، نظام معرفتی، از مؤلّفه‌هایی تشکیل می­شود که سنخاً از «جنس معرفت» هستند و در تعامل و پیوستگی با هم در بومسازۀ حوزه، شیوع و جریان دارند.چنانکه نظام آموزشی، از مؤلّفه‌هایی که از «جنس آموزش»و مواد درسی، شیوه‌ها و سیستم‌های آن­ است، تشکیل شده و…
  3. خودِ نظام‌ها درپیوستِ همکنشی شدید هستند و گویی درهم مداخل و در هم گداخته‌اند. نظام معرفتی از نظام آموزشی، جان می‌گیرد و نظام آموزشی، خود برآمده از نظام معرفتی است.
  4. پدیده‌های انسانی عمدتاً این‌طور هستند و در هم تنیدگی موضوعات و مسائلِ آن، بخشی از دشواری تحلیل آن است.

پیوندهای وابسته

  • نظام آموزشی
  • نظام معیشتی
  • نظام رسانه ای و تبلیغی ترویجی
  • نظام
  • سپهر معرفت



ایدئولوژی (ش.ش/ جا.ش/ فر.ش)


ایدئولوژی، دستکم دو معنا دارد:

  1. بخش هنجاری یک مکتب فکری اجتماعی یا دینی  که ارزش و باید و نباید تولید می کند. 

  2. بخشی از حوزۀ باورهای توصیفی یا هنجاری است که نمی توان درباره آن بحث کرد (نگا. بد-ایدئولوژی ها)

گاهی کل یک دین را، ایدئولوژی می گویند.

نکات مهم

  1. فیلسوفان علم، جامعه شناسان، فرهنگ شناسان و عالمان دین، ناچار از مطالعه عمیق ایدئولوژی (ها) هستند.

  2. ایدئولوژی ها در سپهر معرفت و سپهر فرهنگ زندگی می کنند. 

  3. یک ایدئووژی ممکن است رفتاری همچون ناعلم بد داشته باشد. 

  4. اندیشه های بشری بدون ایدئولوژی، دکترین، پارادایم و مانند آن نخواهند بود. کسانی که گمان می کنند ایدئولوِژی را می زدایند، گمان باطلی دارند.

  5. ایدئولوژی ها، ذاتاً میل به فرامذاکره ای بودن دارند و نه لزوما فرامباحثه ای. یک بدایدئولوژی، فرامباحثه ای است.

  6. بنابرین رفتار معتقدان به یک ایدئولوژی دو گونه است:

      • آنان که اعتقادات ایدئولوژیک خود را فرامباحثه ای می دانند (بدایدئولوژی ها) 

      • آنان که اعتقادات ایدئولوژیک خود را قابل مباحثه می دانند، و اگر چه درباره آن قبل از یافتن مستندات خلاف، کوتاه نیایند (خوب ایدئولوژی ها)

کسانی که کلاً ایدئولوژی را بد می پندارند، احتمالاً از روی رفتار بدایدئولوژی ها، داوری کرده اند. اوصاف بدایدئولوژی ها را اینجا بخوانید.

 




تعصب (ش.ش/فر.ش)

تعصب (در معرفت شناسی و فرهنگ شناسی) نوعی دلبستگی روحی و انس ذهنی به پذیرش یا نفی یک باور یا نگرش است؛ بطوری که مانع راهیابی شک خوب در آن نگره شده و فرد یا افکار عمومی ضمن آن، به خود اجازه بررسی مجدد و دیالوگ منطقی در مورد نفی و اثبات آن را ندهد. 

 

نکات مهم

  • تعصب، یک ناعلم است. (آنچه در اصطلاح منظور شده تعصب و ناعلم بد است) 
  • شک نکردن و پایداری در امور اثبات شده، و تعهد به لوازم یقینیات، تعصب نیست. تعصب، محصول جایز ندانستن بازاندیشی معرفت شناختی است. بنابراین کسی که به لوازم اندیشه اش پایبند است و بر این امر اصرار دارد، از این روزن، متعصب قلمداد نمی شود. بنیادگرایی، اگر تعهد به بنیان های لوازم معرفتی و اما آمادگی برای مباحثه و دیالوگ غیرمتکلمانه باشد، متعصبانه نیست. دیالوگ های متکلمانه، نافی تعصب نیستند. 
  • تعصب بر نگرش و تبیین و تفسیر و گردآوری و  و داوری­ های آدمی موثر است و راه را برای داوری و بازفهمی برخی از دانسته­ ها، پذیرفته ­ها و انکار شده­ ها، منطقی، می ­بندد، آن ­گونه که دیگر نمی ­تواند در مورد آن دانسته، با منطق اکتشاف پیش برود و مطلب را بازاندیشی کند.
  • شک خوب، دشمن تعصب است.
  • ایدئولوژی، لزوماً تعصب آور نیست.

 




نخبه (جامعه شناسی علم)


نخبه هر آن کس است که قادر باشد به نحوی الف: روشمند و ب: مورد قبول دانشسرا در سپهر معرفت طرح مطلب کند و ظاهر شود و به نحوی مورد تفاهم و مقبول در دانشسرا، به دیالوگ و اثبات و رد بپردازد.

♣ هر تحصیل کرده ای لزوماً نخبه نیست.

♣ نخبه حقیقی و کار-درست باید طهارت نفس داشته باشد.

♣ نخبه باید در مرز دانش در حال نوآوری و حل مسئله باشد.

  نگا. جامعه نخبگانی

 




عقل تجربی


 عقل تجربی، عبارت است از کارگرفت قوای ظاهری و باطنی، تحت نظر عقل و روش تجربه، برای ساماندهی داده ­های حسی.  عقل تجربی چشم بینایی برای جهت دهی اخلاقی و جهان­بینانه ندارد و باید تحت ناوبری عقل کلی و شرع مقدس قرار گیرد.