1

علوم استنباطی (علم شناسی / دین شناسی)


 

علوم استنباطی کلیه دانش­ ها و مهارت­ هایی است که عالمان دین آن را برای فهم مستندات اسلام (قرآن و سنت) و بهره­ جویی صحیح از معقولات فلسفی و عقل تجربی، بکار می­ زنند تا بتوانند معرفت دین و معرفت دینی را تولید کنند. مباحث الفاظ و بخش بزرگی از دیگر مباحث علم اصول کنونی و نیز مباحثی که ما را در برقراری تعاملات علم ­ساختی صحیح با سپهر معرفت  کمک می­ کند، از جمله مباحث علوم استنباطی است.

 

 





آیا علم انسانی اسلامی، معنا دارد؟


✅ از آنجا که در  نظریه معرفت شناسی رجاء سخن از تولید  علوم انسانی اسلامی رفته است و البته جوانب مسئله در کتابِ هنوز منتشر نشده ی “فلسفه علم برای تولید علم”، کاویده شده و به  ذهن اندازی های محتمل و موجود پاسخ داده شده است اما بسیار مناسب است در اینجا به چند نکته اشاره کنم.

علم، حقیقتی یکپارچه دارد. نظریه معرفتشناختی رجاء از جمله نظریاتی است که قائل به یکپارچگی علم است (به تقریری که در کتاب آمده است) علم، هنجار یکپارچه و تحققی رو به یکپارچگی دارد… پس علمِ دین و سایر علوم، گزارشی از یک واقعیت هستند.

علم اسلامی، علمی است که با منبع، روش و غایت دینی تعامل علم ساختی دارد. از این مسئله، استفاده نمیشود که همه ی علوم ضرورتا این گونه باشند. مثلا” ریاضیات، فیزیک، متالوژی، مکانیک و… از جمله علومی هستند که تعاملی با معرفت دین ندارند و عمدتا در  سپهر معرفت در تعامل با علوم همخانواده خود هستند. اینکه چه علومی با هم تعامل معرفت شناختی برقرار می کند را خود جریان منطقی علم مشخص می کند.

علوم انسانی، ساختار نسبتا مشابهی دارند و چنانکه در کتاب تقریر شده است علوم بصورت فراکتالی و خودهمانند رشد می کنند. تعامل علم ساختی فرآمدهای معرفت دین، با علوم دیگر در سپر معرفت یکسان نیست. مثلا بخش ریاضیاتی علوم انسانی، با مفاهیم دینی تعامل چندانی ندارد، ولی حوزه های نَرم (soft) علم یا مکتب و غایت و مفاهیم علومی هر علم انسانی با معرفت دین کثیرالتعامل است.

پس علی القاعده، ریاضیات یا فیزیک و شیمی اسلامی نداریم، اما جامعه شناسی اسلامی داریم؛ چرا که انسان شناسی اسلامی داریم.

نظریه رجا بر ضرورت حیاتی گفتگوی عالمان علوم در سپهر معرفت تاکید دارد. ورود عالمان دین در سپهر معرفت و مباحثات علومی، به معنای اصرار بر دیالوگ با تمام سپهر معرفت و افاده به همه علوم نیست. بلکه به این معنا است که علمِ دین، اساسا به جهت موضوع و غایت با بسیاری از علوم تعامل علم ساختی دارد و باید داشته باشد، در پرتو این تعامل، اگر چه معرفت دین، کمتر متحول میشود، اما علم دینی (علم انسانی اسلامی) زاده و متحول می شود. مثلا” علم اخلاق اسلامی اگرچه شامل گزاره های ثابتی است؛ اما ابواب و مسائل آن در پرتو علوم دیگر؛ زیاد میشود و مثلا باید با عصب شناسی و ژن شناسیِ رفتار اخلاقی در دیالوگ و نسبت به آن مسئول باشد، تا علمی با کفایت بماند. این با کفایتی، حتما کفایت ایدولوژیک و کلامی نیست بلکه عمدتا کفایت در توصیف و هنجارسازی است.

کسانی که به مسئله علم انسانی روی خوش نشان نمی دهند، گاه اصل مسئله را متوجه نشده اند و گاه نگرانی های درستی را در این مسئله مطرح کرده اند. در هر حال اسلامیت علم انسانی خواسته ناخواسته در جامعه مومنان شکل می گیرد. اما باید نگران بود که جنبه ایدئولوژیک و تعصبات نادرست دینی و نیز کژکارکردهای باورمندی، در فرآیند آن تاثیر نکند.

فایده تولید علم انسانی اسلامی، همان فایده علم دین است. علم دین در عصر جدید باید در قالب علم انسانی اسلامی نمود یابد. تمدن اسلامی و توسعه سیاسی جامعه و آنگاه توسعه کل جامعه، بدون آن میسور نیست. در مقام تحقق البته باید توسعه سیاسی باشد تا علم رخ بدهد، اما علم انسانی، در جامعه مومنان حتما و به مرور اسلامی میشود.

حمید رجایی




آیا علمی با عنوان «طب اسلامی» وجود دارد؟

پاسخ منفی است

منابع اسلامی شامل حجمی از آموزه های متقن نیست که بتوان علمی را زیر عنوان “طب اسلامی” بنیان کرد. پس پاسخ منفی است.

  بله در منابع اسلامی، مستنداتی وجود دارد که به جهت سند و دلالت قابل توجّه است. مثلاً در قرآن به شفا بخشی عسل تصریح شده است. همچنین در فقه اسلامی، در احکام و آداب خوردن و آشامیدن، مطالب محکم و مستند وجود دارد، امّا اکثرِ روایاتی که در مورد گیاهان دارویی و روش های درمان وجود دارد، مُرسَل هستند و غیرقابل اعتماد. حاصل اینکه مستندات دینی موجود نمیتواند بنیانگذار چیزی زیر عنوان طب اسلامی باشد. اگر این مستندات زیاد بود و با علم طب امروز  تعامل علم ساختی برقرار می کرد و پیکره بندی جدیدی را در آن ایجاد می نمود، می شد بگوییم نتیجه آن، طب اسلامی است. شاید در دوره مدینه ای علم و پس از ظهور امام مهدی عج، اسرار درمانی زیادی از قرآن بیرون کشیده شود ولی ادعاهای امروز مبنی بر این مسئله، دشوار است.

  توجّه داشته باشید که قرآن، کتاب طبیعیّات و طبّ نیست… و وظیفه انبیاء، طبابت ابدان نبوده است.

گاه طبّ سنتی را همان طب اسلامی می پندارند. این کاملاً اشتباه است. طبّ سنّتی، روش های سنّتیِ درمانی است و کمابیش در تمام جوامع وجود داشته و شامل درمان بوسیله گیاهان دارویی، طبّ سوزنی، طبّ کوبه ای، طبّ اخلاطی، ماساژ درمانی و… می شود. در یونان، ایران، چین و… این گونه از روش ها شیوع داشته و دارد. امروزه پزشکان به انواع این روش ها اقبال کرده اند، امّا باید دانست که همه این روش ها، نیاز به بازنگری دارد و ثانیاً نظر به اینکه این روش ها، با امر خطیر “سلامت” در ارتباط است باید توسط مرجع رسمی علمی تأیید شود (وزارت بهداشت و درمان و سازمان های جهانی مورد اطمینان)

  چیزی که میتوان با قاطعیت گفت این است که این دست مستندات؛ یک سبک زندگی بسیار خوب را عرضه می کند که واقعا فاخر و عالی است؛ اما باید توسط مجتهدان فنّ عرضه شود.

  در هر حال طب سنّتی، طبّ اسلامی نیست و اگر یک عالم دین، طبیب سنّتی باشد، آن طبّ، اسلامی نمی شود.




فلسفۀ علم (ش.ش / علم شناسی)

فلسفۀ علم، دانش «مطالعۀ روشمند احوال حقیقی علم و علوم است» و هدف نخست آن بازشناسی مسائل و ابعاد خود علم بر هز زمینه ای است که علم در آن می رویید؛ مثلاً علم به مثابۀ آینۀ حقایق (وجه حکایت گری از واقعیت) و شأنی از شؤون آفرینش (هستی شناسی علم) و بررسی آن در پهنۀ اجتماعی است (پدیدۀ اجتماعی) و… هدف نهایی فلسفۀ علم، چیزی جز آگاهی عالمانه از خود علم و علوم و نیز انسان (به مثابۀ دانشگذار و دانش گزار و دانش پذیر) و از همه، مهمّ تر به طور غایی، تحصیل «معرفت خداوند» به اندازۀ توان بشر و تقرّب به ذات پاک او نیست.

فیلسوف علم، به طور بنیادین به اندیشه ها و علوم می پردازد و نخست، هر باور، گمانه، نظریّه، «تحوّل-انگاره» چگونگی آمد و شد عالمان در قضایا و دیگر شرایط سازوکاری و پویایشی فهم ، برای او مهمّ است. فیلسوف علم، به بررسی رویدادهای «جهان ذهن جمعی عالمان» می پردازد.




انگاره / پارادایم (ش.ش)


 پارادایم ها گوناگون هستند: پارادایم معرفتی، پاردایم زیبایشی، فردی، اجتماعی و…:

♣ پارادیم معرفتی، یک سازۀ معرفتی کُنشگر و ناوبرانه است که سرنوشت معرفت های دیگر به آن وابسته است. مانند مکاتب علوم در تعیین منبع، روش، فایده و …

♣ پارادیم زیبایشی، یک سازۀ زیبایشی کنشگر است که سرنوشت داوری های دیگر، به آن وابسته است. مانند مُد، سلیقه، عرف و …

♣ انگاره / پارادایم، الگوی داوری بادوام، شایع و موجه و مورد مراجعه برای رد یا قبول افکار است و شامل الگوهای معرفتی، معرفتی- احساسی و فقط احساسی، الگوهای فکری فردی، گروهی و عمومی می شود. شرط لازم و کافی برای تشکیل یک پاردایم، این است که یک الگوی داوری، مقبول و مورد مراجعه باشد. به دیگر عبارت، هر آن چه رفتار پارادایمی داشته باشد، پارادایم است.

♣ رفتار پارادایمی عبارت است از: در چمبره گرفتن داوری های معرفتی و زیبایشی، توسط یک الگو برای یک مدت طولانی. پس هر آنچه بتواند مجموعه ای از داوری های ادراکی یک فرد یا جامعه را در چمبرۀ خود بگیرد و مدت ها پایدار بماند، پارادایم است. پارادایم های غیر ارتکازی، متکی به رفتار ادراکی و علمی فرد و جامعه هستند: اینکه ایشان چیزی را پارادایم قرار دهند یا نه.

 ♦ در نظریه رجاء، مفهوم پاردایم بسیار عام و مصادیق آن بسیار است. => این مقاله را بخوانید.

 


جستارهای وابسته

تحول انگاره




علم شناسی (فلسفه علم / علم شناسی)

علم شناسی، بخشی از کوشش فیلسوف علم است که صرفِ تعریف دقیق یک علم و تعیین موضوع، غایت، روش، منابع و توصیف  پیکره بندی (های) آن علم می ­شود. پس باید در توصیف علم شناختی یک علم، گزارشی از انواع پیکره بندی های ساری و جاری یا مفروض علم ارائه شود. علم شناسی، شناخت و تعریف علوم است (و نه تبیینات درازدامن دربارۀ معرفت و تبیین نظریّه های معرفت شناختی)

علم شناسی، از مسؤولیت های فلسفه ی علم است. فیلسوف علم، نمی تواند علوم را یک بار تعریف کند و آن تعریف را ابدی بداند. او باید ملاحظات و تحولاتی که در مفاهیم، منابع، ابواب و نیز پیکره بندی های نوپدید علم، بوجود می آید را رصد کند، و آن را به سمت و سوی درست و آسیب زدا، ناوبری نماید.گو اینکه، پیوسته، علوم میان رشته ای نیز، در سپهر معرفت تولید می شوند و در پرتو آن، گاه کژکارکردها و نابسامانی ها و حیرت هایی سربرمی آورد و پاره ای از شؤونِ شناختی در سپهرمعرفت، بی صاحب و برزمین می ماند. فیلسوف علم، در وارسی های علم شناختیِ خود، باید پیوسته این مسائل را حل و فصل کند و نسبت به طبقه بندی، دسته بندی و پیکره بندی علوم، حسّاس باشد.

علم شناسی­ ها، خود بر مبانی معرفت شناختی استوارند و از آن تغذیه می­ کنند. به عنوان مثال،  نظریّه معرفت شناختی رجاء،  در باب علم شناسی، دیدگاه ها و توصیه هایی را می­ سازد. مانند اینکه علم باید به طور هنجاری، برای حل مسایل خود، از منابع و روش های حداکثری، استفاده کند. در  علوم انسانی،  طبیعتاً منابع انسان شناسانه ی اسلامی، دخالت علم ساختی  دارد. همچنین تبیین غایات هستی و آفرینش در تعیین غایات علم، مؤثّر می افتد… این ها همه توصیه هایی جدی و مهم برای تبیین منبع، روش، غایت و به طور خلاصه  پیکره بندی  علوم انسانی، پیشنهاد می کند. پس، علم شناسی رجا، برخاسته از نظریّه ی معرفت شناختی رجاء است.

 


♣ علم شناسی، عنوانی در دسته بندی های مطالب طلوع مهر نیز هست. نگاه کنید.