1

علم/ علوم اسلامی(علم شناسی)

علم اسلامی (علم شناسی) عبارت است از علمی که از منابع اسلام (قرآن، سنت، اجماع و عقل) به نحوی روشمند استفاده نموده و  هدف و غایت اسلامی را پی بگیرد. هر علمی با هر موضوعی فقط و فقط وقتی اسلامی است که به جهت منبع و روش و غایت با فرآورده های بنیادین اسلام (اصول عقاید و اخلاقیات اسلامی) در تعامل علم ساختی یا گفتگوی سپهری باشد. علم انسانی اسلامی، همین علم است وقتی که در مورد شانی از شوون انسان، کاوش روشمند داشته باشد.

توصیف معرفت شناختی علم اسلامی منزوی نبودن کهکشان مفاهیم تصوری یک علم نسبت به بافتار کهکشانی فرآورده های توصیفی و هنجاری اسلامی است. این بافتار همان بومسازگانی است که هشیارانه توسط جامعه نخبگانی به آن آگاهی وجود دارد.

علم اسلامی با علمی که در جامعه اسلامی متداول است لزوما یکی نیست. در جامعه اسلامی ممکن است علوم  با بوم سازگان معرفتی آن جامعه تعارض بسیار داشته باشد.

 




علم اسلامی (علم شناسی)


علم اسلامی (معرفت دینی / علم شناسی) هر علمی با هر موضوعی است که از نظر منبع، روش و غایت، با منابع اسلام شناسی (قرآن، سنّت، اجماع و عقل) و روش اسلام شناسی (روش اجتهادی) و غایت اسلامی (اهداف قریب و بعیدی که اسلام برای انسان و جهان هستی تعریف نموده است) در هماهنگی و «تعامل علم ساختی» باشد. علم انسانی اسلامی، همین علم است هنگامی که دربارۀ شأنی از شؤون انسان، کاوش روشمند داشته باشد. وصف «اسلامی» از نظر معرفت شناختی، به «منزوی نبودن» کهکشان مفاهیم علومی آن علم با «کهکشان معرفتی اسلام» اشاره دارد. علم اسلامی لزوماً با علمی که در یک جامعه اسلامی رایج است، یکی نیست. حتّی ممکن است در جامعه اسلامی، علوم با بومسازگان معرفتی آن جامعه رویارویی بسیار داشته باشد. مثلاً اینک علوم انسانی وارداتی، با علم انسانی اسلامی تولید شونده، برهم نِهِشت ندارد.

 


 

پیوند های مرتبط

علم انسانی اسلامی

تولید علم

 دانسشرا

موجهیت دانسشرایی

علم انسانی

علم نارس

 




فلسفۀ علم (علم شناسی)

فلسفه علم  یا معرفت شناسی (علم شناسی) ظاهراً چیزی بیش از گزارش و بررسی عالمانۀ قواعد کلی ا‌‌حوال سپهر معرفت  نیست. اما این گزارش که خود بخشی از سپهر معرفت است، شامل مباحث بسیار رنگارنگی است. به همین دلیل باید گفت فلسفه علم، بیشتر علم شده است تا اینکه  فلسفه قلمداد شود. در هرحال، کشف قواعد کلی، هدف فیلسوف علم است.

بنابراین هرگاه و همیشه برای کشف قاعده ای قابل اعتناء، در باره ی احوال و عوارض علم (و علوم) بحثی روشمند داریم، در فلسفه علم غور می کنیم . پس اگر یک سلول مغز از آن نظر که نقش جوهری در بروز یک  قاعده علم ساختی  دارد را برای توضیح و ترمیم یک قاعده کلی بررسی کنیم، کم یا زیاد در حال فلسفیدن علم هستیم.

همچنین است اگر برای واکاوی نقش جوهری تضرع به درگاه حق تعالی در تولید قاعده ای علم ساختی کاوش می کنیم فیلسوف علم هستیم بشرط آنکه در پی قاعده کلی باشیم نه مطالعه موردی (قیدی که فلسفه ی علم را از علوم دیگر و از جمله علوم ادراکی جدا می کند)

قاعده ی علم ساختی توضیح یک فرآیند قابل پیشبینی است که نظامی از گوشه و کنار یا کلیات عوارض سپهر معرفت  (مانند تحولات و ثباتات و …) را توضیح می دهد.

از نظر ما، فرقی میان فلسفه علم و معرفت شناسی نیست.