1

عقل تجربی


 عقل تجربی، عبارت است از کارگرفت قوای ظاهری و باطنی، تحت نظر عقل و روش تجربه، برای ساماندهی داده ­های حسی.  عقل تجربی چشم بینایی برای جهت دهی اخلاقی و جهان­بینانه ندارد و باید تحت ناوبری عقل کلی و شرع مقدس قرار گیرد.

 

 




برونجست (روان.ش/جا.ش/ ارت.ش)

برونجست = برونجَست   (انگ.  wreak  ؛ روا.ش/جا.ش/ ارت.ش) وضعیت، امکانیت و زمینه ای است که انسان ها می توانند در آن آمال و آرزوها و ارادۀ خویش را به نوعی حقیقی یا مجازی در دنیای پیرامون خود محقق کنند. مثلاً ثروت، قدرت و تکنولوژی؛ انسان ها را در وضعیتی قرار می دهد که می توانند آرمان های ذهنی و استعدادهای حقیقی و موهوم خود را در جهان عین (مانند ساخت و استفاده از تجهیزات) یا ذهن (مانند محتواهای سینمایی) محقق کنند. یا اینکه در آرمان ذهنی انسان ها، تسلط و شکل دهی مواد و عناصر برای رفاه بخشی، سرعت بخشی و ارضاء حس زیبایشی وجود دارد؛ اما همین که تکنولوژی و سرمایه در اختیار او قرار می گیرد این آرمان ها و مطالبات نهان و گاه بسیار نهان، به بیرون می جهد و انسان ها آن را محقق می کنند و اگر چه بسیار زشت و ناپسند باشد. اخلاق، ایمان به غیب، امر به معروف و ولایت امام  و نایب او می تواند برونجست های فردی واجتماعی را هدایت نماید.


جستارهای مرتبط

wreak *

* فیلم کره  (Sphere محصول سال ۱۹۹۸ و به کارگردانی بری لوینسون)


 

comingsoon1-logo  لطفاً دیدگاه بگذارید و مطلب را گسترش دهید!

 

 


 

 

 

 

Save

Save

Save




ابرساده ساز (خلاقیت و نوفهمی)

ابرساده ساز (خلاقیت و نوفهمی) مفاهیمی  اشراقی  هستند که ذهن انسان در حالت ابتهاج و هنگام خلق یک معنا آن را می سازد. یک ابرساده ساز، مفهومی است که از حالت متکثر و پرجزئیات (پرچانه/ prolix) به حالت وحدت و بساطت می رسد، معمولاً این مفهوم، اشراقی و الهامی است. در فرآیند خلاقیت و حل مساله، ما پس از آنکه اطلاعات زیاد و  مفاهیم علومی  و پرچانه را در ذهن داشتیم، به حالتی شبیه خلسه می رویم و در آن حالت مفاهیم به تصورهای بسیط و دوست داشتنی تبدیل می شود و گویی با جوهری از عشق می آمیزد و به بساطتت می رسد. در این هنگام است که مفاهیم تازه و متناسب با این مفهوم در ذهن ما ساخته می شود. اثبات این مساله دشوار نیست هر کس می تواند بطور خودآگاه آن را در خود رصد کند. علت اینکه بزرگان برای حل مسایل خود نماز می خوانده اند و مسایل برایشان حل می شده این است که در حالتِ توجه روح و قوا به خدواند سبحان، مفاهیم از حالت کثرت به وحدت روی می نهند و ابرساده سازها شکل می گیرند و افاضه و استفاضه مقدور و میسور می شود.


♣ ابن خلکان در تاریخ خود در شرح حال ابن سینا بزرگ حکیم و دانشمند معروف می نویسد:
و کان اذا اشکلت علیه مسأله توضأ و قصد المسجد الجامع و دعاالله عزوجل ان یسهلها و یفتح مغلقها له
چون بر ابو علی سینا مسئله مشکلی پیش می آمد بر می خواست و وضو می ساخت و قصد مسجد شهر را می کرد و نماز می گذارد و خدا را می خواند که آن مسئله مشکل را بر وی آسان کند و آن بسته پوشیده را به رویش بگشاید.


نگا.

الهام

prolix

مرز دانش

creativity

 




اصل وارسی ۳۶۰ درجه (خلاقیت و نوفهمی)


اصل وارسی ۳۶۰ درجه (خلاقیت و نوفهمی) پیشنهاد این راهبرد این است که اطراف مسئله را در همه ابعاد و از همه جهات بررسی کنیم. زیرا پدیدۀ قابل فهم، دارای ابعاد و پرسپکتیو چندضلعی است. آفرینندگی ما حتماً با مشارکت مفاهیم علومی (اصط. رجاء) خواهدبود؛ مفاهیم علومی با چندین رشته زاده و تأمین میشوند و باید وارسی ما هم همه جانبه باشد.
تفکر جانبی توصیه می کند که «آشفتگی هدفمند و موضعی» ایجاد کنیم؛ این چتری است که تقریباً روی روش های زیادی از آفرینندگی قرار می گیرد. یکی از پیشنیازهایِ آشفتگی هدفمند، وارسی۳۶۰ درجه است. بررسی اولیه اگر دارای هدف و زاویه دید خاصی است، اما بارش فکرمان نباید مقید به آن زاویه باشد. ایده را باید از زاویه دید علوم گوناگون، از نگاه هنرمندان و حتی مرد در خیابان نیز بررسی کرد. راهکارهای دورتر از ذهن به دلیل بکر بودن گاهی پُر ویتامین تر و رویدادسازتر (Eventful) هستند. روش «استفراغ الوسع» تقریباً همین است. اما در این روش روی «چند علومی دیدن» تأکید شده است. در استفراغ الوسع چرخش در علوم همیشه ضرورت ندارد. در بررسی۳۶۰ درجه پدیده های مشابه به نوفهمی ما کمک می کنند. فراموش نکنید که ایده پردازی های ما در بررسی۳۶۰ درجه ممکن است در ذهن یک فرد یا در یک کارگروه فکری خلاق و یا در سپهر معرفت شکل بگیرد. اینها حتماً تفاوت هایی دارند؛ اما همه به طور فراکتالی به هم شبیه هستند. ازطرفی ممکن است ما این کار را درباره یک ایده و در تعامل با مسئله ای ساده مطرح کنیم؛ مانند داستان مادربزرگی که کاموا می بافت ؛ که در آن با یک چرخش ذهنی اطراف مسئله به راه حلهای مختلفی رسیدیم. یا درباره مسئل های پیچیده تر مانند اینکه «انسان اقتصادی، در مکتب اسلام چه تعریفی دارد؟» ایده پردازی به مثابه جرقه های تولید علم و با استفاده از اصل ۳۶۰ درجه به ما میگوید که باید تمام مستنداتی را که درباره رفتار انسان متشرع و اخلاقی اسلام مطرح است، بر زمینه شرایط مختلف اقتصادی بگذاریم و با تفکر جانبی و به طور موردی و میکروسکپی، ۳۶۰درجه اطراف موضوع، با خیال پردازی مهار شده، به ساخت ایده بپردازیم.
در اجزای میکروسکپی همین ایده پردازی، به کمک قوه تخیل و نیز ساده سازی مفاهیم پیچیده، ایده ها به ما الهام می شوند. سلسله جنبان همۀ الهامات، خدای متعال است و ما فقط با تلاش ذهنی ایده های خوب را شکار می کنیم. اصل ۳۶۰ درجه فقط تعهد به چرخش های با وسواس در اطراف موضوع و تعامل علم ساختی ما با نهاده معرفتی قبلی خودمان است.

مثلاً درباره انسان اقتصادی از منظر اسلام، باید انسان اقتصادی ایده پردازی شده را به مثابه ماده اولیه، دوباره در شرایط زمینه ای گوناگون فرض کنیم و ببینیم مستندات دینی دراین باره چه میگوید. به این معنا که انسان اقتصادی ما، در پرتو شرایط متحول روزگار اقتصادی، چگونه بر اساس ثوابت ارزشی خود از ظرفیتها استفاده میکند و چرخههای تولید، عرضه، توزیع و تجارت را مبتنی بر ارزش های خود، عملیاتی میکند؟
در اینجا به لایه فراکتالی دیگرِ ایدهپردازی و نوفهمی وارد میشویم. در این بخش، دادههای ما مستندات دست اولی و تحلیلی و انتزاعی نخواهد بود؛ زیرا شرایط عینی در جامعه اقتصادی را باتوجهبه جنس تعاملات آن باید درنظرگرفت و تعریف انسان اقتصادی را ایدهپردازی کرد. در لایه فراکتالیِ اول «ماده اولیه اصولی» مطابق با معارف اسلام، فراهم میشود، و در لایه فراکتالیِ دوم «مفهوم اصولی اولیه» باز از منابع دین استنطاق میشود و جامه «عینیت» می پوشد. مفهوم «انسان اقتصادی در اسلام» باید هر دو فراکتال را طی کند. هر دوی این دستاوردها بینهایت مهم هستند. گاهی نزاع هایی که در میان دینداران و عالمان درمیگیرد به این دلیل است که یکی ماده اولیه اصولی را فدای عینیت و دیگری عینیت را فدای ماده اولیه اصولی می کند.
نکته مهم دین شناختی این است که ماده اولیۀ اصولی نباید به طور مستقیم از تجارب و استقرائات متأثر شود؛ زیرا شیوه استنباط معارف اسلام اولاً و بالذات مبتنی بر فقاهت است و به هیچوجه تجربی نیست. اما عالم دین، به طور هنجاری، هرگز جدای از عینیت، مفاهیم خود را سامان نمی دهد.
پای فراکتال دوم، که ناظر به راهبردهای عملیاتی است، همواره برای اجرائی کردن دین به میان میآید و مفهوم اولیه را عینیت می بخشد. البته ایده پردازی، فرایندی پویا است و متوقف نمی شود. لذا انسان اقتصادی اسلام این خاصیت را پیدا می کند که از نظر ذات و بنیان، اصولگرا و بنیادگرا است، اما به جهت راهبردهای عملیاتی، دائم در حال ترمیم مفهوم عینیت خود بوده و باید با سرعتی متناسب با آنچه ارزش های اصولی اش حکم میکند، ارزشها را بر خود و شرایط حاکم کند.
در چرخه ایده پردازی و فهم مسئله این نکته نهفته است که مفهوم انسان اقتصادی در ذات خود، داری دو جنبه است؛ جنبه اول جنبه بنیادین اوست (سخت هسته) و جنبه دیگر، همان سخت هسته است در متن عینیت و فعلیت . اگر مفهوم زمینه ای دوم را در آن نبینید، انسان اقتصادی اسلام الی الابد در ذهن می ماند و هرگز متولد نمی شود.

 


 

 




اصل عرضه به قرآن (خلاقیت و نوفهمی)

اصل عرضه به قرآن (خلاقیت و نوفهمی)  قرآن کتاب بی‌نهایت هستی است. در این کتاب، همه ایده‌های خوب آفرینش وجود دارد. اگر نگارنده تأکید دارد که «علم دیگر در کتاب‌ها نمی‌گنجد» (نک: حمید رجایی، پایگاه علمی طلوع مهر) حتماً شامل قرآن نمی‌شود. قرآن کلام خداوند و معجزه پیامبر است و پیامبر، معجزه خداوند است. در حوزه تولید معنا، در همه علوم‌انسانی، انسان باید در معرض قرآن باشد. قرآن فقط کتاب نیست، روحی زنده، مشاعری عاشق انسان و معلم و هادی اوست. روح قرآن مانند امام مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) است که هر دو مهجور و مجهول‌اند. بااین‌حال فقط کافی است گوش دل را به آن نزدیک کنیم، زمزمه‌های شیرین خود را شروع می‌کند.‌‌[۱]

اما در اینجا نکته‌ای بسیار مهم وجود دارد. قرآن چیزی را که ما توقع داریم، نمی‌گوید. گاهی حقیقتی را یادآور می‌شود که ما باید به سمت آن برویم؛ نه آنچه می‌پنداریم. موانع فهم خود را باید کنار بزنیم تا آن را بفهمیم. بازگشایی کدهای قرآن دشوار نیست، خداوند بر قرآن قفل نزده است. کلام روشن است؛ ما گوش و دلمان قفل است.[۲]

 علاوه بر‌این قرآن مبداء داوری‌ها والهامات معرفتی درباره انسان و عالم و همچنین میزان است که صحت‌وسُقم محصولات فکری و عملکرد محصولات سخت‌افزاری با آن سنجیده می‌شود. قرآن و علی‌بن‌ابی‌طالب یکی هستند و هر دو میزان‌اند. طبیعی است که آشنایی کامل با اصول استنباط از قرآن، پیش‌نیاز مسلّم این اصل است. قرآن نقش کلیدی در خلاقیت دارد و فقط منبع رسمی علوم‌اسلامی نیست. این تقصیر نگارنده نیست که در علم خلاقیت‌شناسی ما مسلمانان، این مطلب را در فهرست عوامل خلاقیت، ننوشته‌اند.[۳] باید این مسیر را رفت تا فهمید و تصدیق‌کرد. متاسفانه مسلمانان و حتی عالمان در برابر قرآن هنوز عوام هستند.


[۱]    (…نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَهً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمینَ…) ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است.د( قرآن، نحل: ۸۹)

[۲]     (… وَالَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ …) و اما آنانکه ایمان نمی‌آوند گوشهایشان گرانست ﴿قرآن، فصلت: ۴۴﴾

[۳]    نخبگان مسلمان در تولید علم، بسیار کم‌توفیق و مقلّد هستند. خیلی کارها هست که توفیق آن را نداشته‌اند؛ این هم یکی.




اصل تقارن (نوفهمی و خلاقیت)

اصل تقارن (نوفهمی و خلاقیت) بر مبنایی جهان‌شناختی استوار است. این مبنا می‌گوید: «چه در جهان عین و چه در جهان ذهن دو سرا و ساحت روشنایی و تاریکی وجود دارد. این دو ساحتِ تاریک و روشن، با هم متقارن هستند و هر آنچه در روشنایی است در تاریکی نمونه‌ای دارد و بالعکس.» پس اصل بر این است که  هر اندیشه، هرعقیده و هر رفتار غلط، صورتی درست دارد. هر اندیشه باطلی، کج شده اندیشه‌ای درست است. هر صورت نورانی، برابرنهادی در عالم ظلمت و وهم دارد و بالعکس[۱].

 

این راهبرد به ما پیشنهاد می‌کند که: «در مواجهه با اندیشه کج، در پیِ اندیشه درست همان باش». مثلاً چندگانه‌پرستی، کج شده یکتاپرستی است. رذیله ترس و رذیله تَهَوُر، صورتی درست دارد که شجاعت است. فلان مکتب عرفانی نادرست هم شاید مفاهیم عرفانی  درستی را کج‌سازی کرده ‌است. این اصل، فوت کاسه‌گری خلاقانه‌ای برای قوه خیال ما را گوشزد می‌کند و آن این است که وقتی قوه‌ خیال پربکشد، بداند دنبال چه بگردد و به مجرد اینکه با سخن یا ایده سست و باطلی برخورد کرد، به‌سرعت منصرف نشود؛ بلکه احتمال دهد این ایده کج‌شده سخن و ایده‌ای درست است. حتی این نکته در بررسی و نقد و نیز گزارش یک مفهوم نیز یاری‌رسان خوبی است.

بنا به اصل تقارن، ایده ها و افکار و عقاید بد و اشتباه تبدیل به فرصت خلاقیت می‌شوند. در واقع تهدیدها به فرصت تبدیل می‌گردند.


[۱]    تضاد تقارنی(Symmetriec Contrast) میان جنود عقل و جهل، درست و غلط و… در عالم ذهن و تضاد بینِ شیطان و فرشته، انسان و عمل خوب و بد، امر نافع و مضر، و… در عالم عین ازجمله مستندات این اصل‌اند.