1

حس مشترک / حس مشترک جمعی (ش.ش / انسان­ شناسی / فر.ش)


1. حسّ مشترک (ش.ش / انسان­ شناسی / فر.ش) قوّه­ ای است از قوای باطنی انسان که ادراکات متکثّر را به نحوی معنادار، انسجام می­ بخشد. این قوّه، ادراکاتی که از  چند مجرای شناختی، فرآهم می آیند را نزد نفس مُدرِک پیوند می دهد و نفس آن را در مفهومی کُلّ نگرانه، درک می کند. اکثر ادراکات ما، از پسِ حسّ مشترک درک می­ شود. حال این ادراکات، ممکن است برای فرد اتفاق بیافتد یا جمع نخبگان یا مرد در خیابان. مجاری می تواند مجاری حسّی، شهودی یا عقلی باشد. شرط لازم و کافی برای ادارکات حسّ مشترک، به اشتراک رسیدن ادراکات در محل واحد است. این محل ادراکی واحد، می تواند نزد نفس یک مدرک باشد یا اذهان جمعی دانشسرائیان.

2. .حس مشترک جمعی، همان اذهان جمعی دانشسرائیان است. اساساً کلیّۀ مفاهیم علومی در حسّ مشترک دانشمند و دانشسرائیان ادراک می شود. گفتگوی سپهری بر اساس و با زبان حسّ مشترک جمعی شکل می گیرد. تبانی اجمالی دانشسرائیان بر مفاهیم پیچیده «آب»، «گرما»، «خداوند»، «طراحی شهری» و… درحسّ مشترک جمعی ایشان رخ می دهد.

کلیّۀ مفاهیم علومی در حسّ مشترک دانشمند و دانشسرائیان ادراک می شود. گفتگوی سپهری بر اساس و با زبان حسّ مشترک جمعی شکل می گیرد. تبانی اجمالی دانشسرائیان بر مفاهیم پیچیده «آب»، «گرما»، «خداوند»، «طراحی شهری» و… در حسّ مشترک جمعی ایشان رخ می دهد.

تشخیص اینکه آیا حسّ مشترک، قوه ای مستقل از قوای باطنی است یا نه، کار دشواری است. قوای باطنی انسان، بسیارند و داوری در مورد استقلال هر یک از آن ها گاهی آسان نیست. اما اجمالاَ می توان گفت، قوای باطنی با همداستانی و ترکیب عملکرد، قوّۀ تازه ای را ایجاد می کنند. مثلاً مهارت رانندگی، نقاشی و … که نزد نفس فراهم شده است یک قوه باطنی است.

 

 


 

جستارهای وابسته

♣ قوای باطنی




مقبولات ارتکازی / نظریّه­ های خفته (ش.ش)


بسیاری از  ارتکازات، در ذهن دانشمندان وجود دارد که به­ طور ناخوداگاه مقبول هستند؛ امّا نمی­ توان آن ها را نظریّه دانست. از جمله مقبولات ارتکازی یا دیدگاه­ های خُفته. مثلاً پیش تر، دانشمندان، مبتلا به این اصل موضوع مبدَّل بودند که «اگر اشیاء سنگین و سبک با هم از بلندی، رها شوند، سنگین ترها، زودتر از اشیاء سبک به زمین می رسند» این دیدگاه را دانشمندان، شاید به زبان نمی آوردند، اما در ارتکازشان چنین چیزی را پذیرفته بودند و همین، مبنای خیلی دیگر اندیشه ها، واقع می شد (گالیله، دریافت که این طور نیست) یا اینکه اساساً همه، ارتکازاً این را اصل موضوع گرفته بودند که هندسه ای بجز هندسۀ اقلیدسی، متصوَر نیست (هندسه هذلولی این تصوّر ارتکازی را به هم ریخت) یا فلاسفه، ارتکازاً باور داشتند که حرکت در جوهر، امکان پذیر نیست (ملّاصدرا آن را بهم ریخت) یا مثلاً گاه افراد نخبه یک جامعه، زندگی علمی معمول خود را دارند و ارتکازاً پذیرفته اند که در جامعۀ ایشان، انقلابی رخ نمی دهد (یک اصل موضوع ارتکازی خاصّ و حال آن که انقلاب در راه باشد) یا اینکه به طور ارتکازی گمان کنیم که «همواره، یک زاویه، از دو ضلع ساخته شده است» (اگر به نوک مخروط بنگرید درمی یابید که زاویّۀ یک ضلعی، نیز وجود دارد) و… مقبولات ارتکازی، لزوماً غلط نیستند. بلکه در دیواره ها و زیرستون های اندیشه های ما تعبیه شده اند؛ ولی ما به خدمت و خیانت آن ها توجّه نداریم. مقبولات ارتکازی را می توان دیدگاه های خفته نامید. همچنین اطلاعات متکثّر و خوب ثبت شده و درس های خوب خوانده شده و اخبار خوب گرآوری شده، نظریّه نیستند. نظریّه، باید یک متکثّر، انسجام یافته و موجّه و  با  کفایت تبیین، باشد.

مقبولات ارتکازی، لزوماً غلط نیستند. بلکه در دیواره­ ها و زیرستون­ های اندیشه­ های ما تعبیه شده­ اند؛ ولی ما به خدمت و خیانت آن­ ها توجه نداریم. مقبولات ارتکازی را می­ توان نظریّه­ های خفته نامید.

 


 

پیوندهای مرتبط

نظریّه




عقلانیت / عقلانیت ایمانی (ش.ش / جا.ش /…)

 


 

 عقلانیت ایمانی یعنی هماهنگ بودن یک امر با اصول موضوعۀ عقل (بدیهیّات و فطریّاتِ عقل عملی و نظری) و اسلام (متن دین، باورها، ایمان و تجارب دینی) ⇐ عقلانیت ایمانی
به عبارت عام تر، عقلانیّت عبارت است از اینکه: یک رفتار، دیدگاه، توصیه، راهکار و… مورد تأیید عقل باشد (عقل، در تولید آن کارسازی تاییدی و مباشر، داشته باشد)
اما پرسش این است که در اینجا مراد از «عقل» چیست؟ برخی از جوامع، امری را عقلانی می دانند و برخی دیگر نه. برای رهایی از این گرفتاری می توان:

1️⃣ عقلانیت را پدیدارشناختی تعریف کرد: عقلانیّت یعنی آن شیوه از خردرورزی و یک نظام فکری که توسط آن، یک جامعه، اموری را سزاوار و درست یا نادرست می داند.

2️⃣ آن را مطابق مصداقی از کلیّت بالا تعریف کنیم: عقلانیّت یعنی هماهنگ بودن یک امر با اصول موضوعۀ عقل (بدیهیات و فطریات عقل عملی و نظری) و اسلام (متن دین، باورها، ایمان و تجارب دینی)

گاهی مصادیق رفتارها و دیدگاه های عقلانی، در عقلانیت ایمانی و عقلانیت غیرایمانی، ناهماهنگ می شود. مثلاً ممکن است، عقلانیّت غیرایمانی، نپذیرد که حضرت ابراهیم علی نبیّنا و علیه السلام، زن و کودک خردسالش را به بیابان مرگبار و بی آب و علف ببرد (و اگر چه امر الهی را به گوش، شنیده باشد) اما عقلانیت ایمانی اگر چه چنین کاری را تایید نمی کند اما با وجود نص یا حجتی الهی که به آن قائم حتما آن کار را عقلانی می داند. مومنان، خود نصوص دینی و تجارب دینی را در مکانیسم عقلانیت دخالت می دهند (مثلا سربریدن ابراهیم مر سر اسماعیل را به دلیل وجود نص عقلانی است و بدون نص، جنایت است) باید توجه داشت که موارد چنینی، اموری استثنائی و مهم اند و افراد نمی توانند با اجتهادات خودخوانده آن را استنباط کنند. این اجتهاد باید در فرآیند جمعی و نخبگانی صورت پذیرد (متخصصان دین)
عقلانی بودن امور، مانند خود معارف دین اجتهاد پذیر و تکثّرپذیر است. چرا که هم تکثّر از جهت ادلّه و هم از جهت تطبیق مصداق بر عنوان و موضوع حکم در آن سریان می کند. داده های ریزوماتیک و علم الابدان در تشخیص عقلانیت، خیلی موثّر است.

در تشخیص عقلانیت اسلامی نباید احساساتی عمل کرد و باید کار را بدست عالمان کم احساس، مومن و بسیاردان سپرد. کم ایمان ها و احساساتی ها و تک ضلعی ها، نباید مجتهد عقلانیت شوند.
بنابراین تعریف عقلانی بودن و تشخیص مصداق عقلانی گاهی بسیار دشوار است. بسیاری از شارحان به دشواری آن توجه کافی نکرده اند.

 


✍️ پانوشت

⇑. به معنای عقلانی و خردپسند بودن




نوفهمی

نوفهمی (ش.ش / خلاقیت) تحولی در جهان ذهن و علم است که باعث می­ شود اندیشه­ ای نوین، در ذهن یا ذهن جمعی عالمان شکل گیرد. نوفهمی در حوزه خلاقیت و فلسفه علم مورد بررسی قرار می گیرد.

 


♣ جستارهای وابسته

♠مرز دانش
اقسام تحول فهم
کتاب آفرینندگی، تفکر جانبی و باور دینی

 




نظریه ذره ای کهکشانی علم

نظریۀ ذره ای کهکشان سانی بودن علم

(خلاصه)

بسم الله الرحمن الرحیم

نظریۀ ذره ای – کهکشانی بودن علم (به انگلیسی: The Galaxy-like & Partial match, Epistemological theory) به دیدگاهی است است در حوزه فلسفۀ علم و «کل دست‌آوردهای علمی بشر را یکپارچه و در تعامل با هم در نظر می‌گیرد.» این نظریه را  حمید رجایی  در سال ۱۹۸۰ مطرح نموده است.[۱][۲][۳][۴]



پیشینهٔ نظریه

در حوزه نسبت و تعامل علوم بویژه در رابطه علم و دین نظریات گوناگونی مطرح شده است که مهمترین آن عبارتند از:

۱. نظریه تعارض

۲. نظریه توازی

۳. نظریه گفتگو و همگرایی

۴. نظریه یکپارچگی[۵]

هر یک از دیدگاه‌های فوق طرفدارانی دارد که بر اساس رویکردهای خود آن را تقریر نموده‌اند. گو اینکه نه معرفت دین و نه علم، بی تغییر، بی زمان یا ثابت نیستند. چرا که هر علم و معرفت دینی تلاش‌های فرهنگی و اجتماعی هستند در فرهنگ‌ها و زبان‌های گوناگون در طول زمان دچار تغییر شده‌اند.[۶][۷][۸][۹] نظریه کهکشان سان بودن علم، معتقد است که اگر چه علوم به جهت روش، منبع، ساحت و هدف، متمایز هستند؛ اما نظر به اینکه همه، آیینه‌ای در برابر جهان عین هستند به حقایقی یک پارچه و سازگار با هم می‌انجامند.[۱۰][۱۱]

اصول نظریه

اصول نظریۀ ذره ای- کهکشانی را می‌توان این گونه خلاصه نمود:

۱. جهان عین جهانی یکپارچه و بی تناقض است.

۲. علوم در کار تبیین و بازنمایی جهان عین هستند. حال با هر موضوع و هدف، به هر شیوه‌ و در هر ساحت.

۳. شکل هنجاری و بایسته علوم این است که همه شاخه‌ها و رشته‌های علمی، گویی در حس مشترک عالمان و محققان می‌توانند به سازواری مداوم و هم نماییِ کامل دست یابند.

۴. از آن جا که سامانه ادراکی همهٔ دانشمندان جهان، علوم را به شیوه ای کمابیش یکسان تولید می‌کند و همه شیوه‌های تجربی، عقلی و شهودی و تاریخی، از اصول مشابهی بهره می جویند، علم به صورت فراکتالی و خودشبیه تولید می‌شود.

۵. عصر دیجیتال ساختار کهکشان سانی علم را عیان تر کرده است و دیگر علوم در کتابها نمی‌گنجند بلکه علوم را وبگاه‌های برخط و دیالوگ های مستمر بشری می‌توانند حمل کنند.[۱۲] وی معتقد است این نظریه به رشد علم بطور خلاقانه کمک می‌کند.[۱۳][۱۴]

وی دیدگاه خود را چنین توصیف می‌کند: «یکپارچگی علوم، هنجارِ علوم است و این هنجار عبارت است از «تعامل درست، همسود و ژرف علم ساختی» با مشارکت ذرّه‌ای (مفاهیم اصطلاحی علوم) و خوشه‌ای علوم، در ساخت مفاهیم علومی ریز و درشت در ذهن جمعی عالمان. این هنجار، خواه ناخواه، رخ می‌دهد. ساختار علوم، ذرّه‌ای کهکشانی است و تعاملات مفاهیم، بسیار گسترده است. این همان یکپارچگی علم در این دیدگاه است. علوم، در مقام تحقّق و در آغاز، اگر چه یکپارچه نیستند، اما در سیر استکمالی، رو به یکپارچگی دارند. ثوابتِ ابدی و ازلی معرفتی نیز در این کهکشان بسیارند. زیرا کنش و واکنش مفاهیم، همیشه به شکستن صدق تک تک گزاره‌ها نمی انجامد … علوم در «تعامل علم ساختیِ» بسیار گسترده، پیوسته، مباشر و مشرف بر یکدیگراند. در این داد و ستد گسترده، «مفاهیم علومی» بسیار فربه و پیچیده‌ای زاده می‌شود. علوم، بواسطهٔ این مفاهیم علومی، یافته‌های خود را به اشتراک می‌گذارند و یکدیگر را فهم می‌کنند. علوم، به گنجانهٔ «حس مشترک» دانشمندان سرازیر می‌شود. می‌توان گفت در این روزگار، علوم، پیوسته در پی تأمین یک «انسجام فراگیر» هستند و در این دوره علوم، بدرستی در کتاب‌ها نمی‌گنجد و بیشتر در «سپهر معرفت» یافت خواهد شد.»[۱۵][۱۶] وی با تأکید بر تحولات طولی و عمقی و البته مربوط به حوزه‌های جهان شناختی دینی می‌گوید: «فلسفه علم، برای ما توضیح می‌دهد که ریاضیات و فیزیک و مکانیک و شیمی و فیزیک ذرات و نیز زیست‌شناسی ملکولی با هم چه داد و ستدی دارند و چقدر همه بر سر یک خوان نشسته‌اند و برای ما می‌گوید که این علوم یک جهان را با روش‌ها و زاویه دیدها و ابزارهای گوناگون روایت و تبیین می‌کنند.[۱۷][۱۸]

دیدگاه تعامل و داد و ستد شدید میان علوم موافقان زیادی دارد. اگر چه قرائت‌ها گوناگون است.[۱۹][۲۰][۲۱] اما امروزه در کل مورد توجه اندیشمندان بسیاری واقع شده است.[۲۲][۲۳] مثلاً سید محمد نقیب العطاس در پرتو تقریری که از حوزه‌های علوم دارد، معتقد به دیدگاهی از همین خانواده است. (تعامل و تلائم میان حوزه‌های معرفتی)[۲۴] برخی نیز به بررسی دیدگاه کهکشان سانی پرداخته و مخاطرات آن را یادآور شده‌اند.[۲۵][۲۶][۲۷]




علوم نارس / نیمه کاره (ش.ش / علم شناسی)

علوم نارس / نیمه کاره (ش.ش / علم شناسی) عبارت اند از همۀ علومی که در کهکشان علومی بشر و دانشسراها و کتابخانه ها وجود دارند، اما علی رغم ضرورت تعامل علم ساختی با سپهر معرفت اسلامی، چنین تعاملی را نداشته اند. علوم انسانی موجود در جهان و نیز مفاهیم علومی بسیاری از علوم موجود در جهان غرب، علوم نیمه کاره اند.  اطلاق علم به علوم نیمه کاره، اطلاقی ارفاقی است. این دسته فراورده ها صرفا مشق های نیمه نوشته و پرغلط بشر در دانش سراهای نیمه کاره اند. نه به درستی علم اند و نه در انچه ما آن را بدرستی دانشسرا میدانیم تولید شده اند.

 

♣ همه علوم انسانی که جهان غیب، خداوند به مثابه خالق و مالک و معنا بخش به گوهر و جوهر عوالم… و انسان، به مثابه عالم صغیر و امام به مثابه قطب عالم امکان و همه معارف انسان شناختی که از منابع دینی به نحو روشمند بدست می آید، را در گستره  مطالعات خود قرار نداده است….و احتمالا تعریف جهان را به عالم ماده تقلیل داده یا با خرافه آن را گسترش داده علم نارس اند.

♣ همه علوم انسانی که روش خود را به نحوی سامان دهد که بخشی از گستره هستی در اسلام یا منایع ارجمند آن را نادیده بگیرد، علوم نیمه کاره تولید اند.

♣ همه علوم انسانی ای که به لحاظ غایت با معارف اسلامی تعامل علم ساختی و سوگیری ارزشی نداشته باشد، علم نارس اند.

 

 


پیوند های مرتبط

علم انسانی اسلامی

تولید علم

 دانسشرا

موجهیت دانسشرایی

علم انسانی