1

فرسودگی دانش / دانش فرسوده (ش.ش)


فرسودگی دانش، عبارت است از کم­ کفایتی تبیینی و کاربردی یک دانش، نسبت به شرایط مورد انتظار آن در هر عصر. فرسودگی دانش وقتی رخ می­ دهد که مفاهیم علومی‌ یک علم، به علّت عدم تعامل علم ­ساختی با معارف درونی و بیرونی خود از کفایت تبیینی و تولید معرفت انضمامی و کاربردی فرو افتند. چه در تبیین حکم فرسوده ­شوند و چه در تبیین موضوع.


 

مفاهیم علومی‌ یک علم، به علّت عدم تعامل علم ­ساختی با معارف درونی و بیرونی خود از کفایت تبیینی و تولید معرفت انضمامی و کاربردی فرو افتند. چه در تبیین حکم فرسوده ­شوند و چه در تبیین موضوع.

دانش‌های فرسوده، معمولاً اضلاع و جزئیات معرفتی صحیحی دارند، ولی در کلیّت، ناقص‌اند و اضلاع لازم را ندارند (گاهی هم از بُن، دورانداختنی هستند. مانند «نظریّۀ گسیل» در تفسیر بینایی)  یا مفهوم «وراثت»، بدون درک مفهوم «ژن»، یا مثلاً مفهوم علومی «افسردگی و نشاط»، بدون درک مفهوم «دوپامین». درک مفهوم علومی «حرکت» بدون درک «نسبیت» و «زمان». فهم «مثلث»، بدون درک «هندسۀ هذلولی». درک «مسائل علم کلام» بدون درک «سازواری معرفتی». «درک داوری اخلاقی»، بدون درک «زمینه‌های تشدید شدۀ روان‌شناختی و زیست‌شناختی»، درک «سلول»، بدون درک «زیست‌شناسی ملکولی»، درک «ذهن»، بدون همداستانی عصب‌ادراک‌شناسی، شناختِ شناخت بدون حضور مباحث درازدامن «فلسفه علم» و «فلسفۀ ذهن»؛ «علوم شناختی» و «علم‌ النفس فلسفی» .

احتمالاً هر علم کل‌نگر نشده، فرسوده است.




روشنفکر دینی (ش.ش / فرآیندشناسی مرز دانش)

روشنفکری دینی  (اصط.رجا) عبارت است از حلّ مدوام مسائل تازۀ فکری و انسانی، با توجّه به معرفت دینی و با استفاده از حدّاکثر توانش معرفتی. پس کسی که با مسائل معرفتی و عینی جهان بی ارتباط است نه اندیشمند است و نه عالم. او که می خواهد مسائل نوین انسان و جامعه را بدون استفاده از علم الادیان و علم الابدان حلّ کند، روشنفکر نیست و آن کس که در این مسیر، مسائل را بدون ملاحظۀ محکمات اسلامی، حلّ و فصل کند، روشنفکر دینی نیست.

روشنفکری دینی دو حوزۀ نظر و عمل را پوشش می دهد و مسؤول کفایتِ تبیینی مفاهیم علومی و روزآمدسازی روش های عمل است.

 

مطالب مرتبط

مسئلۀ نوفهمی و روشنفکری دینی

 روشنفکر دینی (ش.ش / فرآیندشناسی  مرز دانش) عالم و اندیشمندی خلاق است که با دانش تخصصی خود،  فرآورده ها را با  آورده های علمی پیوسته در  مرز دانش به  تعامل علم ساختی وامی دارد.


 او نوفهمی را وارد  گفتگوی سپهری و  کهکشان علم می کند. کار او به خلق پرسش، معرفت و نظریه و سازه و پیکره بندی، راهکار، راهبرد و ایجاد برخی  تحولات معرفتی در  مفاهیم علومی می انجام.

او دشمن  سخت زایی معرفتی و  تعصب در فهم است و اکسیژن حیات او آزادی بیان است و بواعث سلب آن را، یکی از شعوب مهمّ  دجال می داند.

منبع داوری و فکری روشنفکران دینی،  قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است و پاسخ پرسش های خود را در تلائم با محکمات دین و مستمدّ از معارف اهل بیت علیهم السلام، بدست می آورد.

از جمله صلاحیّت های یک روشنفکر دینی، تقوا و طهارت باطن، علم و مهارت کافی در استنباط معارف از منابع دین و خلاقیت در فهم و مهارت در به تعامل درآوردن نوآورده های معرفتی، شجاعت و احتیاط، در بیان عقاید است. روشنفکری دینی، امروزه باید در فرآیند گفتگوی سپهری رخ دهد و بعید است اشخاص بتوانند به خوبی از پس آن برآیند. اما عملاً افراد خاصی در این کار موفق ترند {چرا؟ نیازمند  تبیین و  نظریه}

کسانی که  اصول استنباط معارف اسلامی را نمی دانند، یا با آورده ها و مناسبات جدید  مفاهیم علومی و  پدیده های اجتماعی و  داده های ریزوماتیک حوزه مطالعاتی خود آشنا نیستند، نباید وارد حوزه تولید معرفت و روشنفکری دینی بشوند. روشنفکر خودباخته، دارای معنا و مصداق است.

روشنفکران دینی، تقریباً در تمام جوامع اسلامی، آواره و در خطرند و یکی از عوامل بدبختی مسلمان، همین است.  امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، سالار و سلسله جنبان روشنفکری دینی است. او امامی غایب و گریزان و خائف و مترقب است


خلاصه:

روشنفکری دینی عبارت است از:

حل مداوم مسائل دین شناسانه

و ارائۀ راهکارهای دینگزارانه،

در بستر تحول ظرفیت های معرفتی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و…

روشنفکران دینی، پیوسته در حال:

زدایش تناقضات و ناسازواری ها،

دفع و رفع شبهات و قشریگری ها و فرسودگی های معرفتی

 و در حالِ نو کردن راهکاهای نخ نماشده در پیاده سازی دین اند.

سنخ کار ایشان از قبیل اجتهاد است.




التقاط (روش شناسی معرفت دین و دینی)


التقاط یک خطای معرفتی در درک دین است.

الف.  عبارت است از 1. جایگزین کردن داده های ریزوماتیک، به جای معرفت قطعی دین (التقاط ادراج)  2. یا تحمیل یک تفسیر، به دلالت صحیح متن دین؛ بر اساس انگیزه یا معرفتی بیرون دین (التقاط تحمیل یا تفسیر) 3. همچنین توسعاً  می توان عمل خودسرانه به نام شرع مقدس را التقاط نامید. تفسیر به رای از مقوله التقات است.

ب. فرآورده های تعاملات علم ساختی ای که در آن محکمات دین، نقش ناوبرانه دارند، التقاطی نیستند.

 


 




عقل تجربی


 عقل تجربی، عبارت است از کارگرفت قوای ظاهری و باطنی، تحت نظر عقل و روش تجربه، برای ساماندهی داده ­های حسی.  عقل تجربی چشم بینایی برای جهت دهی اخلاقی و جهان­بینانه ندارد و باید تحت ناوبری عقل کلی و شرع مقدس قرار گیرد.

 

 




علوم استنباطی (علم شناسی / دین شناسی)


 

علوم استنباطی کلیه دانش­ ها و مهارت­ هایی است که عالمان دین آن را برای فهم مستندات اسلام (قرآن و سنت) و بهره­ جویی صحیح از معقولات فلسفی و عقل تجربی، بکار می­ زنند تا بتوانند معرفت دین و معرفت دینی را تولید کنند. مباحث الفاظ و بخش بزرگی از دیگر مباحث علم اصول کنونی و نیز مباحثی که ما را در برقراری تعاملات علم ­ساختی صحیح با سپهر معرفت  کمک می­ کند، از جمله مباحث علوم استنباطی است.

 

 





آیا علم انسانی اسلامی، معنا دارد؟


✅ از آنجا که در  نظریه معرفت شناسی رجاء سخن از تولید  علوم انسانی اسلامی رفته است و البته جوانب مسئله در کتابِ هنوز منتشر نشده ی “فلسفه علم برای تولید علم”، کاویده شده و به  ذهن اندازی های محتمل و موجود پاسخ داده شده است اما بسیار مناسب است در اینجا به چند نکته اشاره کنم.

علم، حقیقتی یکپارچه دارد. نظریه معرفتشناختی رجاء از جمله نظریاتی است که قائل به یکپارچگی علم است (به تقریری که در کتاب آمده است) علم، هنجار یکپارچه و تحققی رو به یکپارچگی دارد… پس علمِ دین و سایر علوم، گزارشی از یک واقعیت هستند.

علم اسلامی، علمی است که با منبع، روش و غایت دینی تعامل علم ساختی دارد. از این مسئله، استفاده نمیشود که همه ی علوم ضرورتا این گونه باشند. مثلا” ریاضیات، فیزیک، متالوژی، مکانیک و… از جمله علومی هستند که تعاملی با معرفت دین ندارند و عمدتا در  سپهر معرفت در تعامل با علوم همخانواده خود هستند. اینکه چه علومی با هم تعامل معرفت شناختی برقرار می کند را خود جریان منطقی علم مشخص می کند.

علوم انسانی، ساختار نسبتا مشابهی دارند و چنانکه در کتاب تقریر شده است علوم بصورت فراکتالی و خودهمانند رشد می کنند. تعامل علم ساختی فرآمدهای معرفت دین، با علوم دیگر در سپر معرفت یکسان نیست. مثلا بخش ریاضیاتی علوم انسانی، با مفاهیم دینی تعامل چندانی ندارد، ولی حوزه های نَرم (soft) علم یا مکتب و غایت و مفاهیم علومی هر علم انسانی با معرفت دین کثیرالتعامل است.

پس علی القاعده، ریاضیات یا فیزیک و شیمی اسلامی نداریم، اما جامعه شناسی اسلامی داریم؛ چرا که انسان شناسی اسلامی داریم.

نظریه رجا بر ضرورت حیاتی گفتگوی عالمان علوم در سپهر معرفت تاکید دارد. ورود عالمان دین در سپهر معرفت و مباحثات علومی، به معنای اصرار بر دیالوگ با تمام سپهر معرفت و افاده به همه علوم نیست. بلکه به این معنا است که علمِ دین، اساسا به جهت موضوع و غایت با بسیاری از علوم تعامل علم ساختی دارد و باید داشته باشد، در پرتو این تعامل، اگر چه معرفت دین، کمتر متحول میشود، اما علم دینی (علم انسانی اسلامی) زاده و متحول می شود. مثلا” علم اخلاق اسلامی اگرچه شامل گزاره های ثابتی است؛ اما ابواب و مسائل آن در پرتو علوم دیگر؛ زیاد میشود و مثلا باید با عصب شناسی و ژن شناسیِ رفتار اخلاقی در دیالوگ و نسبت به آن مسئول باشد، تا علمی با کفایت بماند. این با کفایتی، حتما کفایت ایدولوژیک و کلامی نیست بلکه عمدتا کفایت در توصیف و هنجارسازی است.

کسانی که به مسئله علم انسانی روی خوش نشان نمی دهند، گاه اصل مسئله را متوجه نشده اند و گاه نگرانی های درستی را در این مسئله مطرح کرده اند. در هر حال اسلامیت علم انسانی خواسته ناخواسته در جامعه مومنان شکل می گیرد. اما باید نگران بود که جنبه ایدئولوژیک و تعصبات نادرست دینی و نیز کژکارکردهای باورمندی، در فرآیند آن تاثیر نکند.

فایده تولید علم انسانی اسلامی، همان فایده علم دین است. علم دین در عصر جدید باید در قالب علم انسانی اسلامی نمود یابد. تمدن اسلامی و توسعه سیاسی جامعه و آنگاه توسعه کل جامعه، بدون آن میسور نیست. در مقام تحقق البته باید توسعه سیاسی باشد تا علم رخ بدهد، اما علم انسانی، در جامعه مومنان حتما و به مرور اسلامی میشود.

حمید رجایی