1

بد-ایدئولوژی‌ها و خوب-ایدئولوژی‌ها


 لطفاً مقاله را تا آخر بخوانید

ایدئولوژی، لزوماً و ذاتاً بد نیست، گاهی ما بد-ایدئولوژی هستیم.

حمید رجایی، تابستان ۹۸

بد-ایدئولوژی‌ها و خوب-ایدئولوژی‌ها، اعم از افراد، گروه‌ها، جوامع، حکومت‌ها، مدارس و دانشگاه‌ها، رسانه‌ها و… چند ویژگی دارند:

  1. بد-ایدئولوژی‌ها، کلّ ایدئولوژی خود را فرامباحثه‌ای می‌دانند و می‌پندارند چون اعتقادات جازم و منابع و مستنداتی در دست دارند مطلقاً  نباید درباره آن بحث شود! خوب-ایدئولوژی‌ها، به ارزش‌ها باور دارند اما دانشسرا را محل همه نوع مباحثه می‌دانند و سپهر معرفت را برای هر گونه شک خوب و تحقیق و پژوهش، مناسب می‌بینند. گرفت و گیری در چرخه نخبگانی ایجاد نمی‌کنند. 

  2. بد-ایدئولوژی‌ها، از ایدئولوژی‌های خودشان فراتر می‌روند و هر طور شده و لو با سفسطه و اراجیف، راهکارها و سبک زندگی‌های گسترده‌تر از منصوصات می‌دوشند آن سان که اجتهاد و تفکر بدیل را منحرف می‌پندارند! مثلاً مبتنی بر ایدئولوژی خود، «صحت هیات بطلمیوسی»، «مقدس بودن یک ساختار و شیوهٔ قابل‌اجتهاد» و «فرابشری بودن مراد خود» را می‌دوشند و هر دیدگاه دیگر را به زمین می‌کوبند. خوب-ایدئولوژی‌ها، ایدئولوژی را حداقلی می‌کنند (فقط دایره منصوصات) و از آن اصول موضوعۀ گرانبار نمی‌سازند، مبادا علم و معرفت دینی فلج شود. آنان به علم، تجربه، عقلانیت و اجتهاد مبنی بر اقتضائات زمان، احترام می‌گذارند و به جر منصوصات، راهکارها و راهبردها، خط‌مشی‌ها، گفتمان‌ها را به مباحثه می‌گذارند. کسی یا اندیشه‌ای را مطلق نمی‌کنند. 

  3. بد-ایدئولوژی‌ها، دچار بت‌های مقدس می‌شوند (چه مقدس دینی و چه اسطوره‌های فکری و هنری مانند فلان آوازخوان، فلان بازیگر یا فلان متفکر و…) و در چاه مریدی می‌افتند. «مقدسان و محبوبان نادان» در بین آنان رشد می‌کند. اینان باید مردم را، نفهم نگه دارند تا بمانند. به نواندیشان و افراد زیرک، لبخند نمی‌زنند و آنان را شاید در ظاهر بستایند؛ اما مرگ و خمود آنان را در دستور کار خود قرار می‌دهند. از جانب نواندیشی خوفناک‌اند. افکار و سخنانشان کلیشه‌ای و تکراری است و مخالفان را منحرف و گمراه می‌دانند و آنان را سیاه و دوزخی می‌بینند. خوب-ایدئولوژی‌ها، افراد شاخص و قهرمان (نامعصومان) را آن قدر بزرگ نمی‌بینند مبادا باب اجتهاد مسدود شود. همه را قابل نقد می‌دانند و چیزی یا کسی را چنان تقدیس نمی‌کنند که نشود او و آن را نقد کرد. در چاه مریدی نمی‌افتند؛ به بزرگان علم و اندیشه و عمل، ارادت پیدا می‌کنند و اما در علم و پژوهش، مرید کسی نمی‌شوند (تا زمانی مه مجتهد و متخصص نشده‌اند از عالمان نیک سیرت تقلید می‌کنند) اگر به مصلحت جامعه و به حکم شرع، ملتزم به اطاعت مدنی اسلامی هستند، اما خود را ذوب در کسی نمی‌دانند. ذوب‌های در نامعصومان، اشتباه-کار می‌شوند .

  4. بد-ایدئولوژی‌ها، اگر حاکم شوند، مستبد و متعفن می‌شوند و اگر چه تمام شعارشان لیبرالیسم و اسلام و مسیحیت و… باشد، اما با تزویر رسانه‌ای و جادوی سینما و… آن قدر مردم را سرگرم می‌کنند تا بتوانند ایدئولوژی یا منافع خود را براحتی در آغوش بگیرند.. رسانه‌ها را بصراحت یا با هزار لطایف‌الحیل برای نفع و فکر خود منحصر می‌کنند و اگر به دیگران لطف کنند، می‌خواهند آنان را هدایت کنند. خوب-ایدئولوژی‌ها، برای تکثّر اندیشه‌ها و آزادگی انسان‌ها، احترام قائل‌اند. به محققان جهان، بدون ساده‌لوحی، خوشبین هستند و به «ذهن محترم بشری» احترام می‌گذازند. با خطاها، مانند معلم و هم‌مباحثه برخورد می‌کنند. رسانه‌ها را برای ترویج اندیشه‌های ایدئولوژیک خود، بکار می‌گیرند؛ اما آزادی بیان و تکثر اندیشه‌ای را از آن منقطع نمی‌کنند و حتماً روا می‌دانند که هر مکتب فکری متکثر درون دینی، آزادانه از رسانه‌اش در چهارچوب مصوبات مدنی، استفاده کند.

  5. بد-ایدئولوژی‌ها، کارشان به نوکری دشمنان ختم می‌شود. اینان خودشان را تقدیس می‌کنند؛ اما بالاخره روزی در نهان با مخالفان معامله می‌کنند و بعید نیست کثیف‌ترین زدالت‌ها را مرتکب شوند تا وجاهت‌شان حفظ شود (مانند دولت  مدعی ایدئولوژی لیبرالیسم آمریکا،  که با دولت اسرائیل معامله کرده است) خوب-ایدئولوژی‌ها، در برابر دشمنان خود کوتاه نمی آیند و با آنان معاملات خفت‌بار نمی‌کنند (البته نرمش قهرمانانه دارند) اما چون برای عقلانیت و مدارا و تفکر آزاد، مجال قائل‌اند، پیوسته روزآمد می‌شوند و از دانش زمان برای رشد خود استفاده می‌کنند.

  6. بد-ایدولوژی‌ها، به خطابه و داد و بیداد و تولید فیلم‌های سینماییِ مست و مسخ‌کننده و بازی با احساسات ایدئولوژیک مردم رومی‌آورند و خوب-ایدئولوژی‌ها به سخنرانی علمی، کتاب و مباحثه و میزگرد و دیالوگ و تفکر منطقی و انتقادی و مانند آن… 

توجه

الف. لیبرالیسم یک ایدئولوژی است یا دستکم رفتار ایدئولوژیک دارد و البته در باطن یک بد-ایدئولوژی است. اینکه هالیوود و رسانه‌های کشورهای لیبرال، مدام بر عقل مردمان عفونت شهوت و خشم و خیال می‌پاشند به این دلیل است که ارباب قدرت می‌خواهند مردمان بیچارۀ خود را بدوشند و نادان نگه دارند. اینان از شعار آزادی، عشق، صلح و مانند آن استفاده می‌کنند و اما بیشترین خونریزی‌ها  و خودکامگی‌ها را دارند.

ب. حکومت‌های دینی هم ممکن است بد-ایدئولوژی شوند:

  • هرگاه دیدید حکومت از احساسات و شعائر دینی بیش از تفکر انتقادی و لبّ دین استفاده می کند،

  • هر گاه دیدید حکومت دینی، از اندیشه‌های منتقدان می‌آشوبد و نقد را روا نمی‌داند و منتقدان را ترور شخصیتی می‌کند و آنان را منزوی می‌دارد.

  • هر گاه دیدید یک حکومت دینی، فراتر از منصوصات دین را مقدس و فرامباحثه‌ای می‌داند و می‌خواهد فهم درک خود را چونان منصوصات مصون کند،

  • هر گاه دید حکومت دینی، بر سر عقاید منصوص، معامله می‌کند، بدانید که آن حکومت در حال فساد است. بدانید که آن حکومت دینی در سرازیری بد-ایدئولوژی شدن قرار دارد.

ج. لازم دانستن اطاعت مدنی از قانون، اطاعت از منصوصات دینی که با روشی مدنی بر سرکار آمده، کوتاه نیامدن در برابر زیاده‌خواهی دشمنان، در میدان نگه‌داشتن مردن با جنبه‌های شعائری دین، قابل مذاکره ندانستن اصول، ولایت فقیه و مانند آن، هیچ کدام از نشانگان بد-ایدئولوژی بودن نیست. یک جامعه خوب-ایدئولوژی، هم حاکم دارد و هم الزام به قانون دینیِ مدنی و هم ولایت دینی و هم امامان معصوم و گزاره های قطعی دینی. اما همه را در دانشسرا و رسانه‌ها مباحثه­‌پذیر و در مقام حکومت مذاکره‌ناپذیر می‌داند.  

 

 




تفاوت گفتگوی علمی و اندیشه پرانی


 

اساسا علم؛ پدیده ای دیالوگی و گفتگویی است و حیات آن به نقض و ابرام و  تعامل علم ساختی پژوهشگرانه است. برای اینکه گفتگوهای  علمی در یک جامعه شکل بگیرد، باید امنیت فکری و دیالوگی وجود داشته باشد و همه جوره، تفکر و نواندیشی مورد حمایت باشد (اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و تربیتی و…)

 

ممکن است این گفتگو، چهره به چهره نباشد، اما تاحدی مفید و ثمربخش باشد. مثلا سخنرانی ها و مقالات و کتب غیرناظر بر هم، هم میتواند یک فضای گفتگوی مفید را ایجاد کند؛ بویژه اگر پیرو هر یک، نقد و نقدِنقد هم شکل بگیرد و همه بر اساس و با هدف کشف حقیقت و پیشبرد علم، محقق شود. در هر حال مباحثه از نزدیک و حک و اصلاح دیدگاه ها و اشراف مباشر  تعامل علم ساختی موجب رشد سریع علم می شود.

 

اما اگر فضای علم، به خطابه های پرشور و یکسویه آلوده شود و به جای اندیشه و گفتگو و مباحثه، اندیشه پرانی و ارشادک های متواتر بوجود آید، رشد علم کُند و بیمناک می شود. چرا که خطابه، سرشار از ترویج و تهییج و تکنیک و  اصل موضوع است و نمیتوان آن را در علم مفید دانست. خصوص اگر خطیب، دارای موقعیتی باشد که سخن دیگران را ناشنیدنی بپندارد و اشراف خود را به حدی غنی  بیابد که به جای طرح متواضعانه اندیشه اش، خطبه آتشین  بخواند. خطابه در ترویج محکمات علم و دین خوب است و اما در  مرز دانش و طرح اندیشه و اموری که  شق بدیل دارد، زیانبار است (خطبه های پرشور دینی و ترویج های رسانه ای، باید صرفا در حوزه محکمات و یقینیات اسلامی باشد و اگر وارد مباحث کارشناسی شد، باید بدون شورانگیزی و با آرامش و تواضع قرین باشد)

 

همچنین اگر فضا، امنیتی و یا سرشار از قداست های نادرست شد، رشد علم با دشواری مواجه می شود. اینطور فرض کنیم که مثلاً شیخ انصاری ره میخواهد دیدگاه مقدس اردبیلی را نقض و رد کند؛ ناگهان فضا امنیتی شود یا یکی بگوید چون آقای اردبیلی ره، مقدس بوده، نباید دیدگاه او نقد شود! او نمیداند که شیخ انصاری خودش مقدس است و کارش مقدس است و نیت پاکش هم مقدس است و از جمله نقد و نقض کردنش هم مقدس است… قداست مانع نقد نمیشود مگر اینکه قداست را به معنای نادرست و عوامانه فهم کرده باشیم. گو اینکه اگر شیخ انصاری ره در رد دیدگاه مقدس اردبیلی ازصنعت خطابه استفاده کند، آشکارا راه را خطا رفته و کاری ناعالمانه کرده است (مثالها فرضی است)

 

حال باید دید ما در کشور انقلابی و اسلامی خود، چه مقدار زمینه رشد علم را فراهم کرده ایم و چه مقدار با انگیزه ی اسلامی و خیرخواهانه اما ناشیانه مانع رشد علم (علم الادیان و علم الابدان) شده ایم؟ آیا اگر فضا را بر سلسله افکاری تنگ کردیم و گفتیم آن ها را باید با تذکر خطابه ای به راه آورد… علم رشد میکند؟ اگر رشد علم در یک  بومسازگان معرفتی کُند شد، آن بومسازگان، می تواند در فضای رقابت جهانی، عزت کشور اسلامی و انقلابیمان حفظ کند؟ نمیتواند و نمیتواند. باید خود را از این پارادوکس نجات دهد.

 

برای حفظ ارزشهای انقلابی، باید متواضعانه و با شرح صدر، اهل دیالوگ شویم، نه خطابه و نه اندیشه پرانی… ترویج و تحقیق باید هر یک در جای خود باشد.




شیوه‌نامۀ حضور در کهکشانِ معرفتِ جهانی


‏1 اینکه اصل بر ادبیّات آفندی باشد و کمتر از شیوۀ پدافندی استفاده شود. ما در سپهر معرفت حضور ‏پیدا نمی‌کنیم که کسی را مغلوب کنیم. باید در جهان معاصر، بیشتر برای حل مسئله کوشید. اگر ‏چه علوم انسانی در بسیاری از مختصات ارزشی و مکتبی، بوسیله ارزش‌های لیبرالی، سحر ‏شده‌اند اما باطل کردن این سحر شوم، با جستارهای جدلی و دفاع‌گرایانه، گاه چندان کارساز ‏نیست. باید به فرآیند حلّ مسائل و ‏ارائۀ‏‏‏ توصیه‌های کارساز برای پیشبرد زندگی و معنابخشی ‏به آن و درک عالم و آدم پرداخت. باید بخشی از راه‌حلّ‌ها بود و نه علوم امروز را از زیر پای ‏عالمان و مصرف کنندگان علوم کشید. اگر چه برخورد پدافندی و متکلمانه و نشان دادن ‏خطاهایی که در علوم انسانیِ موجود، وجود دارد، نیز بخش بزرگی از مأموریت دیالوگی همۀ ‏حاضران هست، اما ممکن است روحیۀ پدافندی، ما را از فراگرفتن و رندی آموختن دور کند. ‏روحیه پدافندی و کلامی، ‏البتّه‏‏ این خوبی را دارد که از پیش، ما را از برخی سُر خوردن‌ها ‏ایمن می‌کند؛ اما غلبۀ آن را در گفتگوی‌سپهری نباید توصیه کرد. این طور پدافند هم توفیقمند‏تر خواهد شد (دقت کنید) اینکه هر دیدگاه را از پنجره «نظریّۀ توطئه» ببینیم، نشان هوشمندی ‏نیست. اتفاقاً سنخی کم‌خردی است که اتفاقاً به موفقیت دشمن در مدیریت ما منجر می شود. ‏تعامل گفتگویی ناب خود، توطئه‌ها را خنثی می‌کند. اما ‏باید هوشمندانه توطئه‌ها و مدیریت ‏کردن‌های علم را توسط شیاطین، زیر نظر گرفت؛ اما نباید با غیرت و رگ برآمده در کهکشان ‏علم حضور یافت. این یک خبط و خطا است که به پیروزی خصم می‌انجاند. ‏

2 فرصت‌سوزی ممنوع! نباید در دیالوگ با جهان و حضور در مجامع علمی جهان، دچار تعلّل و ‏فرصت سوزی شویم. فرصت ها مغتنم‌اند. استخاره‌های طولانی در تعامل با دنیای جدید، باعث ‏می‌شود که ما نتوانیم زودتر توانمندی این دیالوگ و تأثیرگذاری را پیدا کنیم. مهارت حضور در ‏ کهکشان علوم، مانند مهارت شناکردن و رانندگی است. با تصوّر روش‌های شنا و رانندگی یا ‏خواندن کتاب راهنما، نمی‌توان شنا و رانندگی یاد گرفت. آری آمادگی‌های اولیّه، ضرورت ‏دارد؛ اما وقت کشی و ترسیدن بی‌فایده است. جهانِ علومی عالمان دین، نباید در حوزۀ ‏اندیشه‌های خود دچار تکرار و حدیث نفس شود. علم، یک پدیده جمعی است و خداوند ‏بیشترِ آن را به کسانی می‌دهد که بیشتر می‌کوشند و می‌کاوند. اساساً گفتگو، یک تقدیر الهی ‏برای فهم بهتر بین ابناء آدم است. ما در ارتباط با جهانیان هیچ چاره‌ای جر دیالوگ و گفتگو و ‏مباحثه نداریم. افراد گفتگوگریز و اگر به ظاهر متواضع و خوش سیما باشند، اما به‌باطن طواغیتی هستند که ‏فرعونی را درون و خفا پادشاه کرده اند و بزودی گرگ‌ها را روانه جامعه می‌کنند. اگر میان ‏سیاست‌مداران، جنگ است و اگر ملت‌ها بواسطه‏ تعصّبات ‏‏‏( ناعلم ها) منازعه می‌کنند، باید بجز ‏از راه‌های دیپلماتیک و تدبیر در ارتباطات سیاسی و نظامی (صنایع دفاعی بسیار قوی‏) ‏گفتگوی نخبگانی و فرهنگی مجال موسعی داشته باشد.

3 حضور در سپهر معرفت، زمینۀ بسیار خوبی برای آموختن خلاقانه و رندانه است: آموختن برای ‏تکمیل و فربه‌سازی علوم انسانی اسلامی. تکمیل یک علم اسلامی، یعنی تعیین تکلیف سازه‌‏های معرفتی موجود در سپهر معرفت بشری با محک تعالیم انبیاء. همۀ معرفت‌هایی که در ‏سپهر معرفت در باب عالَم و آدم سخنی در کام دارند، باید از راه معرفت فرآوری شده از محکمات معرفتی دین، با شیوه‌ استدلالی تعیین تکلیف شوند. این فرآیند، وقت‌گیر و خلاقیت‌خواه است. این فرایند اجتناب ‏از پیش داوری؛ روشمندی و اما سرعت و شتاب را هم لازم دارد. چاره‌ای نیست، گاهی باید ‏سرعت و دقّت را با هم آشتی داد. ‏

4 ‏ روحیۀ تواضع و ادب معرفتی، از دیگر شیوه‌های حضور در کهکشان معرفت است. اصل ادب ‏ ‏‏(اصط.رجا) یک اصل بسیار مهم است. در تعامل، ما نه فقط می آموزیم و ندانستن های خود را ‏کم می‌کنیم، بلکه دیگران از حضور ما بهره‌مند می‌شوند. نباید گمان کنیم که ما ناوبران علوم جهان ‏هستیم. هر قدر متواضع‌تر باشیم زودتر اوج می‌گیریم. استراتژی تواضع، بهتر از استراتژی ‏ناوبری و خودبرتربینی است. اگر چه نباید واداده بود. باید شنونده عاقلی بود و نه گوینده‌ای ‏پرمدعا. باید حقّ گفت اما همیشه نباید حقّ بجانب بود. مؤمن باید رِند باشد و بتواند دُرّ ‏معرفت را از سینه منافق برباید. ‏

معرفت، خود، معرفت‌آفرین است؛ به شرط این که راز آن را بدانیم. علوم به هم و در هم می تابند و به ‏یکپارچگی می رسد. معرفت دینی (آنچه از « تعامل علم ساختی » با « معرفت دین » و علوم دیگر فراگرد ‏می‌آید) و غیر آن (به معنای آنچه بجز ار راه متن وحیانی فراهم آمده) در شکل هنجاری خود، ‏یکپارچه‌اند (معرفت دینی و علمی یکپارچه‌اند) هر آنچه با محکمات دین، سازگار نیست، علم نیست. ‏

در تلگرام بخوانید.




هستی شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی رسانه ها

? رسانه ها، امتداد قوای ما، در گستره جهان هستند. ساختار وجودی ما، موجب می شود که ما آدمیان، خود را بگستریم. ?دینامیسم مغز و اعصاب ما، ?روحیه کنجکاوی و دانش دوستی فطری ما، ?تمایل به ارتباط و مدنیت ما، ?میل به تسلّط خبری و خبررسانی ما و … باعث تولید رسانه ها می شود. گاه مرد در خیابان، رسانه را گسترش می دهد، اما در توضیح چرایی آن ناتوان است.

? جدای از هستی شناسی رسانه، مکانیسم و کارکرد رسانه نیز تحت تاثیر تراوش انسان شناختی و سائق های روان و تجارب تاریخی اوست. مثلاً انسان ها درمی یابند با تضارب آرا، حظّ بیشتری از حقیقت نصیب خود می کنند و می فهمند گفتگویی شدن فکر، باعث ناب تر شدن دانش می شود. این منطق تکوینی ارتباطی به زودی در قالب سنت ها و سرمونی های خاص و اعتقاد به حق آزادی بیان و اقدام هر چه بیشتر، جهت بسترسازی برای تعامل علم ساختی حداکثری خود را نشان داده است. در گذشته رؤسای قبایل با همنشینی های منظم و  مشورت با هم توان  تصمیم سازی خود را افزایش می داده اند…

? اساساً اگر از سوی اولیاء الهی به مشورت توصیه شده، صرفاً امری تاکیدی و ارشادی است. عقل به فطرت خود، اهمیّت و مزیّت شورا را درک می کند.

? مشورت، گفتگو، مباحثه، خبرنگاری و خبررسانی، انتشار افکار و به تضارب در آوردن افکار،  عقل نظری و  عقل عملی یک جامعه است. زیرا شناخت و تعقّل نظری و عملی فردی بدون گفتگو با  فرآورده های فکری دیگران، راکد می ماند و می فسرد و همین حقیقت در ساحت جامعه به ما می گوید که رسانه ها، گسترش هوش و حواس گفتگویی و جمعی ما هستند؛ برای به تضارب در آوردن و بهینه کردن اندیشه ها.

? فرشته ی وحی و پدیده ی الهام و دریافت های شهودی و متون الهی و … نیز گسترش ما در عوالم بالاتر هستی است. آن ها هم از جنس رسانه اند (نبی و پیامبر) اما ادراکات ما از پیام های وحیانی نیز خود متکامل و عمق یابنده است. آن ها هم در دیالوگ رشد می کنند.

? جوامع و مردمان وحی باور نیز از مباحثه و حضور در سپهر معرفت و سپهر رسانه بی نیاز نمی شوند. شوربختانه، بسیار می شود که دین باوران، گمان می کنند که از علوم گفتگویی بی نیازند و به این بیراهه موهوم می روند. کمالات واقعی معرفت وحیانی برای آنان فتنه می شود و ظرفیت و جنبه کافی برای گسترش فهم خود نشان نمی دهند و خودبسنده می شوند: زین رسن قومی درون چَه شوند… و یضل به کثیراً…

? الحاصل؛ فلسفه ی ایجاد رسانه ها، معاینه و اشراف مباشر حواس و به تضارب در آوردن اندیشه ها است. جوامع، هر قدر از خودبسندگی و خودشیفتگی رهایی یابند؛ اصل ادب و افتادگی اخلاقی و معرفتی را بیشتر در پیش می گیرند و ذهن و مغز خود را به هم، هم افزا می نمایند. رسانه های تکصدایی و پیامگذار، رسانه هایی نابالغ و بلکه زیانبارند. رسانه گفتگو مدار، رسانه ای غیردجالی و حقیقت یاب و الهی است.

حمید رجایی
تابستان 96


پیوندهای مرتبط

در تلگرام بخوانید




شاید دانشنامه های برخط و آزاد بهتر از کتاب اند (مقاله)

Zhml2Cov6gkjtgsz0xz




شعر در مورد رسانه های مدرن (اشعار دیگران)

بسمه تعالی

این مطلب و این اشعار نگاشته ی حجت الاسلام و المسلمین آقای مهدی مشکات (زرین شهری) است که از سایتشان در اینجا درج شده که نوشتاری بسیار زیبا است.

*قوطي ابله سازي تعبيري ست که«نيل پُستمن»در خصوص
تلوزيون به کار برده وزبان زد شده است

*********************************************************
گرچه دنيادل سنگي دارد
زندگي حال قشنگي دارد

اگر اين شيشه ي جادو برود
و اگراين «من وتو» ،« ما »بشود

غولِ اين شيشه قفس خواهدشد
زندگي باز ملس خواهدشد

غول اين شيشه «توهُّم »بازي ست
«تي.وي»:قوطيِ ابله سازي ست

پاي تي.وي همه جمعند وتک اند
درتوهُّم همگي مشترک اند

سرشان گرم ،ولي دلها سرد
عين آتش! توببين بعد چه کرد ! [ 1]

اين درون پوک ترين آبادي ست
شهرِجبّارترين آزادي ست…

کيشِ اين آينه ماتت نکند!
دست در ذات وصفاتت نکند!

نکند غاطيِ قوطي بشوي!
پيش اين آينه طوطي بشوي!

سِحرِاين سامريان توخالي ست
پيشرفتش توببين پوشالي ست!

واي از صنعتِ اين خر دجّال
آه ازمعنيِ اين «دي جي تال»

پيشرفتي که به پستي دارد
جنگ ها با دل هستي دارد

بدهد دانش وتفسيري چند
هستي ات را بخرد سيري چند؟

فکرها گرچه کمي باز شده
خودِ اين هم غلط انداز شده

بله! اخبار وعلومي دارد
اطلاعات عمومي دارد

زهر در کام ِشکر پرورده
چشم را حُقّه ي افيون کرده

اولش مست هنر خواهد کرد
بعد،البته که خر خواهد کرد

(دور از جان شما البتّه!
من به قربان شما البته)…

**
اي شکر خورده ترين طوطي ها!
چه خبر هست در اين قوطي ها؟

لنگ وعلاّف جهاني تا کي؟
بي خبر از خودماني تا کي؟

تاکي افسونِ توهّم سازان؟
آلت دست نظر پردازان؟

آخر اين جامِ جهان بين دلِ ماست
غول اين شيشه کجا قابل ماست؟

حيفِ اين دل! چقدَر آلايش؟
خسته شد چشم تو ازآرايش

آي مردم! ملکوت است اين دل!
سخت محتاج سکوت است اين دل

پس چرا ما حپروتش
کرديم؟ به فسوني برَهوتش کرديم

عمر بگذشت چنان فروردين
آه از برزخِ ما بعد از اين

سال تاسال دريغ از سريال
خرِدجال ـ امان ازدجال

ذهن ها مرکبِ اين بي کاراست
اين دقيقا خودِ«استحمار» است

غافل از حالِ خودت گرداند
خرِ او اسبِ تورا مي راند!

فکرت افزون شد وعقلت کم شد
مثَلِ «قابله ي رستم » شد*

چون تورا عبدِ خودش کرد به وَهم
بت پرستيِ مدرن است بفهم!

(قسمت دوم درپست بعدی)

………………………………………………………………………………………………………………………………
[1] آتش ارچه سرخ روشد درشرر تو زفعل او سيه کاري نگر
( جلال الدين مولوي)

*وقتِ زاييدن رستـــــــــم ،ماما پنجه درپنجه ي رستم شد تا :
به برونش بکَشد پنجه به دست ناگهان ديد خودش در رحم است!

سِحرِ فرعونِ توهّم ديدي؟

چشم و همچشميِ مردم ديدي؟

ديدي اين شيشه چه شومي آورد؟

چه به فرهنگ عمومي آ ورد!

«اطلاعات عمومي» ديدي!؟

مرگ برسنّت بومي ديدي؟

خوشي وخويشيِ فاميلان کو؟

شاديِ واقعيِ انسان کو؟

حرمت موي سپيدي داريم؟

خود به آ ينده اميدي داريم!؟

«ارتباطات» ببين دورت کرد!

«اطلاعات» ببين کورت کرد!

رشد فرهنگ طلاقي تاکي؟

اين همه کور اجاقي تا کي؟

برکت ازخانه روان شد مردم!

زندگي برگ خزان شد مردم!

ازکجا آمده اين سردي ها؟

پس کجا رفت جوانمردي ها!؟

اين همه عاري وننگي خوب است؟

باز بشقاب فرنگي خوب است؟…..

همگي علت وهم معلوليم

به خدا تک تک مان مسؤليم

********

گرچه امواج بدي مي بارد

خودمان هم تنِ مان………

خودمان اهل تجمل شده ايم

بنده ي وهم و تخيل شده ايم

خودمان ريشه ي خود گم کرديم

ميزباني به تهاجم کرديم

گرفلان حزب،فلان بدعت کرد

دل ما زود چرا بيعت کرد؟

خودمان کوه نبوديم آ ن جا

حزب نستوه نبوديم آن جا

خودمان عافيت انديش شديم

شير بوديم ولي ميش شديم

نه که ازجنگ وجهان ترسيديم !

خودمان ازخودمان لرزيديم

ازخودِماست که بر ما آمد

در نبستيم که سرما آمد

خودمان سبک خود اين سان کرديم

تا نسيمي شد وطوفان کرديم

نقدمان صرف گرفتاري شد

دخل مان خرج بدهکاري شد

دختران مصرف شان بالا رفت

دل آقاپسران هم وارفت

چونکه سوداي توهّم داريم

دنده مان نرم،تورّم داريم *

……………….

مابدي کرده ولي بيداريم

ملت خوب ونجيبي داريم

اين بديها بديِ دوران بود

بيشتر گردنِ مسؤلان بود

پيري از چهره عيان گشت وچروک

ضمنِ«اَلناسُ علي دين ِمُلوک»….بماند فعلا /مهدی مشکات آبان1393

……………………………………………………………..

*لطفا(دروبلاگم)مثنوي هاي«عصربد»و«آه بانو» را هم که درهمين فضاسروده شده ،ملاحظه
کرده واز ارسال نقد ونظر ارزشمندخودتان هم دريغ نفرماييد