1

علوم کل نگر (علم شناسی)

علوم کل نگر (علم شناسی) علومی هستند که با شیوه نامه ی همداستانی و چند علمی بودن به یک موضوع می پردازند یا هدفی را برمی آورند. در واقع یک علم، کل نگر است وقتی بخواهد از حداکثر زوایای یک موضوع خبر دهد و آن را بکاود. به همین رو ناچار است موضوع را با همه جوانب آن، مد نظر قرار دهد و مطالعه کند.

هر گاه میان علوم در سپهر معرفت، انزواء کم شود و تعامل علم ساختی، میان آنها زیاد گردد، علوم کل نگر فراوانی بیشتری می یابند.

مثلاً طب کل نگر، نمی تواند  برای شناخت ابعاد بیماری و سلامت انسان از مسایل روان تنی، تاثیر سبک زندگی، اقلیم شناسی، روش های گوناگون درمانی (طب جدید، سنتی، گیاهی، سوزنی و…) تئوری های طب و بررسی ابعاد معنوی  و عالم شناختی که در تعامل با حالات بیماری و سلامت انسان است  نپردازد.

همه ی علوم انسانی وقتی به کمال خود نزدیک می شوند و جایگاه شایسته ای در سپهر معرفت پیدا می کنند که به کل نگری نزدیک شوند. همینک برخی علوم بطریقی خودآگاه یا ناخودآگاه کل نگری را پذیرفته اند اما کل نگری در آن محقق نشده است. مانند پزشکی، علوم شناختی، جامعه شناسی ، دانش زندگی و…

علوم انسانی ای که امروزه در جهان غرب وجود دارد بدلیل انزواء از معارف اسلامی، از کل نگری دور و فاقد صلاحیت برای داوری و فتوا دادن در مورد انسان و شوون فردی و اجتماعی او هستند.

 برای تکمیل مطلب نگا. انزواء

 

 

 




انزواء (ش.ش/ رسا. ش)

انزواء (ش.ش/ رسا. ش) اصطلاحی معرفت شناختی و رسانه شناختی است.

♠ در معرفت شناسی، وضعیت و نسبتی است میان علوم و فهم ها. چه در تصور(ات) علومی از یک پدیده باشد و چه نسبت میان چند  علم  باشد. این وضعیت و نسبت را می توان این گونه توضیح داد: اگر یک علم (مثلا) در تعامل با سایر علوم رشد و تکون نیابد و با آن داد و ستد نداشته باشد، در وضعیت انزواء بسر می برد.

معمولا علومی که از مغرب زمین وارد بوم‌سازگان (گرته برداری شده از اکوسیستم) معرفتی جهان اسلام شده اند، نسبت به معارف اسلامی و قرآنی منزوی هستند. یعنی زیر آفتاب آن نروییده اند. (نگا. تولید علوم انسانی اسلامی) نمودها و آثار مخرب زیادی از این انزواء حاصل می شود. مثلاً در حالت انزواء علم روانشناسی، در موارد بسیاری نسبت به  دستورات مهم اسلامی بی تفاورت یا نادان می ماند. مثلاً احتمالاً بر تاثیر یوگا یا مدتیشن بیش از تاثیر ذکر و طمانینه قلبی تاکید می ورزد.

مثال دیگر برای انزواء معرفتی، تفرق میان علوم و دور افتادگی آن ها از هم و نتیجتاً زاده نشدن علوم کل نگر tttاست. علم طب سنتی پزشکی سنتی یا طب سنتی توسط سازمان بهداشت جهانی چنین تعریف می‌شود: طب سنتی مجموعه‌ای است از دانسته‌ها، مهارت‌ها و اعمال که بر پایه نظریه‌ها، باورها و تجربه‌های بومی فرهنگ‌های مختلف است، خواه که قابل شرح باشد یا نباشد، که در بهداشت و نیز پیشگیری، تشخیص، بهبود و مداوای بیماری‌های جسمی و ذهنی مورد استفاده قرار می‌گیرند دستورات اسلامی سلامت، آثار قرائت سوره های قرآن و دستورات سلامت در علم بهداشت و طب جدید، همه نسبت به هم کم یا زیاد در وضعیت انزواء هستند. گو اینکه شاخه های دیگر طب  مانند طب سوزنی، طب کوبه ای ،همسان درمانی ( هومئوپاتی)  یک روش درمانی است که باتحریک دستگاه ایمنی بیمار با داروهای هومئوپاتی،مزوتراپی عبارت است از وارد کردن گروهی از مواد فعال بیولوژیک با سوزن‌هایی بسیار ریز به داخل پوست و سایر روش ها در حالت عدم انزواء می توانند فرآیند تشخیص و درمان را بهبود بخشند.

انزواء علوم می تواند بسیار زیانبار باشد. مثلا علم اخلاق و تعلیم و تربیت، نباید فارغ از مسایل مربوط به برخی بیمارهای جسمی مانند تغذیه، کم خونی، اختلالات هورمونی، مزاج شناسی، مسکن شناسی (مبحثی که در کتاب قانون بوعلی به آن پرداخته شده است) و اقلیم شناسی،  و هر انچه از نظر فیزیولوژیک بر عملکرد خلقی تاثیر می گذارد بی تفاوت و منزوی باشد.

 ♠اما انزواء در رسانه شناسی، اختلال در ارتباط  اشخاص و پیام های آن ها است. مانند اینکه عده ای زبان همدیگر را نفهمند یا در ارتباط آن ها اختلال باشد ⇐ نسبت به هم در حالت انزواء قرار دارند. گاهی دو نفر در کنار هم از هم منزوی و گاه از هم دور و نامنزوی هستند. گفتگوی تمدنی و گفتن و شنیدن و مفاهمه، استفاده ار رسانه های جمعی، تارنماها و شبکه های ارتباطی با کمترین کژکارکرد می تواند درمان این انزواء باشد.


 

84_12952

توجه: این انزواء با  عزلت، که یک راهکار  سیر و سلوکی و اخلاقی است، اشتباه گرفته نشود.

 


Warning_UploadText نباید در همسخنی علوم، روش شناسی علوم را به هم ریخت. برخورد عوامانه در مورد مساله ی همنشینی علوم، آسیب های زیاده زده است. مثلا در علم فقه، مناطات احکام  در غیر مستقلات عقلیه، با مسایل علمی (تجربی) قیاس و محک زده نمی شود. تفسیر به رآی آیات قرآن کریم، تخمین های نابجا، اشتباه گرفتن نسخه های بارش فکری/آزمایشی/پیشنهادی با گزاره های محکم و… نیز از آسیب های همنشینی علوم با همدیگر است. البته اگر عالمان با هم همنشینی های رو در رو  و طولانی داشته باشند این مشکل نیز برطرف می شود.(اختلاف -آمد و شد- علماء امتی رحمه)


 

برای مطالعه بیشتر نگا کنید اصلاحیه های نظام آموزشی و نیز ساختاری حوزه های علمیه (بخش آینده پژوهی طلوع مهر)

 

 




تحوّل تأییدی (ش.ش)

تحوّل تأییدی، تحوّل در افزایش کمّی یا کیفی مستندات و سرانجام «بهینه شدن موجهیّت یک فهم» است. مثلاً اگر فهمی به صورت فرضیه مطرح بوده یا در مرتبه ای از قبول بوده و پس از آن مقبولیت بیشتری یابد و نزد فرد یا عالمان بیشتر تایید شود، تحوّل تأییدی رخ داده می دهد. مثلاً فرضیۀ «زمین کروی است» با گزارش های پی در پی ناپدید شدن کشتی از ساحل از پایین به بالا، پذیرای تحوّل تاییدی می شود. به این معنا که هر بار که افرادی در نقاط مختلف جهان گزارش دهند که وقتی کشتی ها از ساحل دور می شوند از پایین به بالا در افق محو می شوند، کروی بودن زمین بیشتر تایید می شود.

این نوع تحوّل فقط در فهم های فرضیه ای رخ نمیدهد. تحوّل تاییدی در گزاره های مورد یقین نیز جریان می یابد. مثل اینکه مرتبه یقین ما نسبت به گزاره افزایش یابد و مقدار مقبولیت آن افزوده شود.

این قسم تحوّل در گزاره های مورد یقین نیز جریان می یابد. مثل اینکه مرتبه یقین ما نسبت به گزاره افزایش یابد و مقدار مقبولیت آن افزوده شود. پس در مقام تفصیل، این تحوّل نیز قابل تقسیم بل تقسیمات است اما بنای ما ایجاز است. مثلاً تربیت امام عصر شیعیانش را در پس ظهور این تحوّل در معارف حقّه الهیّه را بطور گسترده موجب می شود، آنسان که عالِم و علم و معلوم درهم، می­ تند و عالَم مطیع شود برای عالِم. ما تحوّل حاصل سلوک الی الله یا انحطاط را که مبتنی بر علّت است، داخل در تحوّل می دانیم چون به کارمان می­ آید و نباید از نظرمان دور بماند.

 

♣پیوندهای وابسته

تحوّل تضعیفی (ش.ش)




فلسفۀ علم (علم شناسی)

فلسفه علم  یا معرفت شناسی (علم شناسی) ظاهراً چیزی بیش از گزارش و بررسی عالمانۀ قواعد کلی ا‌‌حوال سپهر معرفت  نیست. اما این گزارش که خود بخشی از سپهر معرفت است، شامل مباحث بسیار رنگارنگی است. به همین دلیل باید گفت فلسفه علم، بیشتر علم شده است تا اینکه  فلسفه قلمداد شود. در هرحال، کشف قواعد کلی، هدف فیلسوف علم است.

بنابراین هرگاه و همیشه برای کشف قاعده ای قابل اعتناء، در باره ی احوال و عوارض علم (و علوم) بحثی روشمند داریم، در فلسفه علم غور می کنیم . پس اگر یک سلول مغز از آن نظر که نقش جوهری در بروز یک  قاعده علم ساختی  دارد را برای توضیح و ترمیم یک قاعده کلی بررسی کنیم، کم یا زیاد در حال فلسفیدن علم هستیم.

همچنین است اگر برای واکاوی نقش جوهری تضرع به درگاه حق تعالی در تولید قاعده ای علم ساختی کاوش می کنیم فیلسوف علم هستیم بشرط آنکه در پی قاعده کلی باشیم نه مطالعه موردی (قیدی که فلسفه ی علم را از علوم دیگر و از جمله علوم ادراکی جدا می کند)

قاعده ی علم ساختی توضیح یک فرآیند قابل پیشبینی است که نظامی از گوشه و کنار یا کلیات عوارض سپهر معرفت  (مانند تحولات و ثباتات و …) را توضیح می دهد.

از نظر ما، فرقی میان فلسفه علم و معرفت شناسی نیست.