1

علم/ علوم (ش.ش)

مراد از علم ، «مفهوم علومیِ علم» است. مفهوم علومی علم، شامل همۀ آنچه به طور  تخصّصی در مورد «علم» می دانیم و همۀ آنچه علم است می شود. علم به معنای «دانستنِ یک چیز» بر زمینۀ هر گونه مطالعات هستی شناختی، روش شناختی، خداشناختی علم و یا عالَم شناختی و فلسفی و منطقی و نیز روان-شناختی و جامعه شناختی علم است. دسته بندی علم به معرفت یقینی و غیریقینی، و تجربی و رشته مطالعات و به معنای تحقّق مراتب عالیِ کمالی و معرفتی علم در پرتو کمال نفس و… نیز دسته بندی کارسازی است. امّا در هر حال علم، یک «گوهر گستردۀ واحد بر زمینه های گوناگون» است. این تعریف از علم، برای مطالعات یک فیلسوف علم، شامل تر و کارسازتر است. علم، در مقام تحقّق در نفس عالم، مراتب و اشکال متنوّعی دارد. علمِ امام معصوم علم است و علوم ما هم علمی در سطح بسیار نازلتر است.

به عبارت دیگر، علم، «دانسته یا مجموعة دانسته هاي مربوط به يک موضوع، یا در کار دستيابي به یک هدف معرفتی» است. این «دانسته» ممکن است حصولی، حضوری، یقینی، ظنّی (معتبر) جزئی، کلّی، تجربی، عقلی، اشراقی و نیز به معنای مجموعه مطالعات گسترده و روشمند و مانند فيزيک، شیمی، طب، بهداشت، فقه، کلام و… باشد. پس علم به مثابۀ آگاهی (و تا حدّی آنچه در ذهن «مرد در خیابان» می-گذرد) همچنین علم به مثابۀ:

ادراک حسّی،

ادراک عقلی یا کشف عقلی،

ادراک شهودی،

به مثابۀ حالت نفس،

به مثابۀ کار دانشمند،

به مثابۀ تکنولوژی،

به مثابۀ فیض و رزق الهی و خیر و خوبی،

به مثابۀ نهاد و پدیدۀ اجتماعی،

به مثابۀ کار آزمایشگاهی

و… همه، از دسته بندی های بی پایان علم است و همه، بخشی از دغدغه های پژوهشی فیلسوف علم هم هست. ‏از نظر نگارنده ايجاد توان پيشبيني، بخش گوهری و محوری شاخه های مطالعاتی بشر نيست.




تحوّل بالمنظر (ش.ش) بزودی




فلسفۀ علم (علم شناسی)

فلسفه علم  یا معرفت شناسی (علم شناسی) ظاهراً چیزی بیش از گزارش و بررسی عالمانۀ قواعد کلی ا‌‌حوال سپهر معرفت  نیست. اما این گزارش که خود بخشی از سپهر معرفت است، شامل مباحث بسیار رنگارنگی است. به همین دلیل باید گفت فلسفه علم، بیشتر علم شده است تا اینکه  فلسفه قلمداد شود. در هرحال، کشف قواعد کلی، هدف فیلسوف علم است.

بنابراین هرگاه و همیشه برای کشف قاعده ای قابل اعتناء، در باره ی احوال و عوارض علم (و علوم) بحثی روشمند داریم، در فلسفه علم غور می کنیم . پس اگر یک سلول مغز از آن نظر که نقش جوهری در بروز یک  قاعده علم ساختی  دارد را برای توضیح و ترمیم یک قاعده کلی بررسی کنیم، کم یا زیاد در حال فلسفیدن علم هستیم.

همچنین است اگر برای واکاوی نقش جوهری تضرع به درگاه حق تعالی در تولید قاعده ای علم ساختی کاوش می کنیم فیلسوف علم هستیم بشرط آنکه در پی قاعده کلی باشیم نه مطالعه موردی (قیدی که فلسفه ی علم را از علوم دیگر و از جمله علوم ادراکی جدا می کند)

قاعده ی علم ساختی توضیح یک فرآیند قابل پیشبینی است که نظامی از گوشه و کنار یا کلیات عوارض سپهر معرفت  (مانند تحولات و ثباتات و …) را توضیح می دهد.

از نظر ما، فرقی میان فلسفه علم و معرفت شناسی نیست.