1

عقل تجربی


 عقل تجربی، عبارت است از کارگرفت قوای ظاهری و باطنی، تحت نظر عقل و روش تجربه، برای ساماندهی داده ­های حسی.  عقل تجربی چشم بینایی برای جهت دهی اخلاقی و جهان­بینانه ندارد و باید تحت ناوبری عقل کلی و شرع مقدس قرار گیرد.

 

 




باور دینی (دین شناسی/ ش.ش)

باور دینی اعتقاد جازم به آن دسته از گزاره­ های دینی است که دین­داران بنا به فرخواست و اقتضاء گرویدن به دین، باید بطور ثابت و ابدی به آن گزاره ها، باور داشته باشند. مانند اصول و فروع دین: باور به یگانگی خداوند، نبوّت انبیاء، وجود فرشته و غیب، وجوب نمازهای روزانه و… (نگا. فهم های ثابت طلایی)

اما معرفت دینی، دربردارتر و عام ­تر است و علاوه بر باورها، دیگر آموزه های دین را هم شامل می­ شود. مانند درک و فهم بهتر از عالم و آدم با توجّه به منابع فوّار و مغذّی دین، همچنین مباحثی که صرف دفاع و تقریر معارف اولی دین می‌شود و مانند آن.




زیرساخت معرفت شناختی اشتلم (مقاله رجاء)


 

♣هیچ فهم صائبی، کامل نیست

از جمله عناصر مهم و موثر در مفاد یک سخن، “لحن” و نظام  واژگانی آن سخن است. یک جمله و یا یک مقصود را میتوان با لحن ها و تعابیر گوناگون بیان کرد. جمله ی “گالیله گفته زمین دور خورشید می چرخد” را می توان کاملا گزارشی، تحسین آمیز، کنایه و طعن آمیز، با خشم، نفرت و تهدیدآمیز گفت که هر یک از لحن ها کلا مفاد و مستفاد را تغییر می دهد. برخی لحن ها، سالم و برخی مسموم است. اما نکته اینجا است که نظام معرفتی ما انسان ها، بر لحن و نظام گفتمانی مان سخت موثر است.

نظام گفتمانی علم در جامعه ی اسلامی و اخلاقی، هرگز مسموم نیست. در سنت حوزه های علمیه نیز تکثر آراء همواره امری مقبول بوده است و دیدگاه های گوناگون، محترمانه مطرح میشده؛ اگر چه آن فضا هم، گاه شرح صدر لازم را نداشته است ( نگا. گلایه های امام خمینی ره ازبرخی روحانیان)

✅ همواره تعریفی که از “حقیقت”  در بین نخبگان شیوع دارد، بر لحن گفتمان ایشان تاثیر بسیار دارد. اگر حقیقت را مانند گربه ببینیم و عقل را مانند انبان، کشف حقیقت ان است که -اگر چه بسختی- گربه را در انبان بیاندازیم و بر کل حقیقت ظفر یابیم.

اما اگر حقیقت را بسیار گسترده و فهم را تکامل یابنده ببینیم و بدانیم همواره ده ها زاویه نکاویده و ضلع نامکشوف وجود دارد و برای هر چیز n تعریف بی تحریف و برای انجام یک کار n راه خلاقانه وجود دارد، حقیقت مانند الماس ها و جواهرات پراکنده و کشف شدنی و عقل چون غربال و پرویزن، میشود که تا ابد در کار ثروت اندوزی و غربال سره از ناسره و سفتن فهم ها میشود.

نکته مهم این است که عقل انبان و عقل پرویزن (غربال) دو گونه با حقیقت برخورد میکنند و دو گونه سخن میگویند.

?انبانیان، حقیقت افتاده در انبان عقل خویش را همه حقیقت میدانند و از یافته این حیوان خانگی ملوس می بالند و قربان صدقه ی آن می روند و اگر کسی در باب حقیقت ظفر یافته ایشان گزارشی دیگر بدهد، بر او پوزخند می زنند و او  را دیگری، دیگراندیش و راه نایافته می دانند و به محتشمان خویش می گویند که به ایشان خبر دهند که کوشش بی حاصل نکند که حقیقت را صبح زود به انبان خویش انداخته ایم و برای سیاحت آن باید به زیارت ما بیایید… . این نتیجه از آن قرائت کاملا طبیعی است.

? پرویزنی ها اما، گزارشهای دیگر را غنیمت می شمارند و می دانند فهم ها فربه شدنی اند، برای تغذیه ذهن شان و برای شنیدن تازه ها، خراج می دهند و حتی حاضراند چاپلوسی مخالفان را هم بکنند تا ایده ی آنان را بشنوند تا از سمباده مخالفت آنان، فهم خویش را سفته تر کنند. اینان برای شکستن فهم های پیشین خود جشن می گیرند و آزادی بیان را می ستایند و نه از فهمیدن که از تقدیس حدود و تصلب فهم می هراسند. اینان دین را تقدیس می کنند اما فهم های درست دینی را همواره بهتر شدنی و کمال پذیر می بینند.

✅ انبانیان، بناچار در لحن خود، پُرپوزخند، طعن زننده، زود دیگر بین، زود در نهان متکبر و بالاخره در آشکار اشتلم زننده می شوند و فضای دانش سرا و دانشگاه و جامعه و رسانه ها را مسموم و تنگ و تاریک می کنند، یقینشان بوی “گند و عطر” را توامان می گیرد و  مدام در حال پدافند و تیز کردن دشنه ی دفاعیات خود خواهند شد.

✅پرویزنی ها، هزینه آزادی را می پردازند و می دانند در سرای آزادی بیان، چرندیات هم بناچار هست و لذا غربال از کف نمی گذارند اما آرام سخن می گویند و متواضعانه و حریصانه گوش می دهند و همواره تشنه و پُرکارند، یقینیات بسیار دارند اما یقینیاتشان سرمایه ی درگردش “نوفهمی” است… ادبیات اینان همواره آرام است و دیدگاه ها را این طور می بینند که از مکانیسم ذهن های محترم دیگران بیرون آمده است و اگر چه باطل باشد، شاید رگی از حقیقت در آن بتپد، آن سان که بسا در سنگی سرسوزنی طلا باشد. (نک اصل ادب) اینان فقط وقتی به تنگ می آیند و داد می زنند که کسی بخواهد فهمی را اگر چه صایب بطور قالب بندی شده به آنان تحمیل کند یا دیگران به اسارت اشتلم های خود درآورد.

✅ باید خیلی مراقب باشیم ادبیات مان دچار کژکارکرد عقل انبانی نشود و ذهن خود را انبان فهم،،، و یافته ها و بافته های خویش را همه ی حقیقت نبینیم و آرمان ها را از جاده و طریق راهکارهای کلیشه ای نپوییم. با پوزخند و طعنه پراکنی و امنیتی کردن و اشتلم زدن، بهر کسی، چاه نکنیم. این چاه ها اول گور ارباب تصلب خواهد شد.

? تفکر انتقادی رویه مناسبی برای گریز از تصلب شرایین ذهنی است.

? بسیار می شود که سخنان فاخر و صایب ، بدلیل بیانات، دیگرتحقیرکن، مظلوم و مهجور میشود.


اشاره:

 معنای واژه ی اشتلم (اُ ش تُ لُ م) (اِ.) ۱ – گرفتن چیزی به زور. ۲ – لاف زدن . ۳ – تندی ، خشونت، تحکم  . ۴ – ظلم ، زور.

فرهنگ فارسی معین

 




نظریه سه حلقه ای سعادت و سلامت

 از نظریات حمید رجایی است

این نظریه بطور خلاصه می ­گوید: «برای نیل به سعادت و سلامت باید سه حوزه را با هم تدبیر و بهینه کرد، چرا که این سه حوزه تمام وجود و شوون آدمی را در برگرفته و بر هم تاثیر متقابل دارند. با مدیریت و تدبیر درست این سه حوزه، آدمی با لطف الهی، مشمول رحمت و امداد خداوند می­شود و از سعادت و سلامت دنیا و آخرت بیشتر بهره می­برد.»

این سه حوزه عبارتند از:

الف)حوزه ناسوت

ب)حوزه ذهن و روان

ج) حوزه قلب و عالم مثال

نمودار نظریه سه حلقه ای سعادت و سلامتحوزه ناسوت، همان عالم ماده­ است که از مواد عنصری تشکیل یافته و از جسم ما آغاز می­شود و تا همه شرایط مادی و پیرامون ما چون خوراک، پوشاک، مسکن، شهر وتا شرایط زیست محیطی و منطقه جغرافیایی زیستگاه ما ادامه می­یابد. در واقع، هر آنچه در این عالم می­تواند در ما تاثیری بگذارد را شامل می­شود. حلقه ناسوت در تعریف ما، کلیه شرایط مادی ماست به همین مفهوم.

حوزه ذهن و روان، عبارت است از همه شرایط و اوضاع ذهنی و روانی ما، مثل اینکه چه میزان اعتماد به نفس داریم، واقع بینی و خوشبینی و مثبت اندیشی ما، در مقابل منفی بودن و افسردگی­مان، چقدر است، ترس و دلهره چقدر بر امور ما اعمال قدرت می­کند، توانمندی های خدادادمان را چقدر قبول داریم و مانند آن. در واقع حوزه ذهن و روان در اصطلاح ما هم شامل مباحثی است که وضعیت باورهای دینی ما را بررسی می­ کند و هم شامل آن دسته مباحثی است که یک روانپزشک یا روانشناس به آن علاقه­ مند است. تعبیر ذهن و روان در اینجا با مفهومی که در متعارف کاربرد دارد، قدری متفاوت است و بر این مطلب ایرادی نیست.

حوزه قلب و عالم مثال، همان است که در واقع شاکله معنوی و ملکوتی ما را می­ سازد.  همان قبر برزخی ماست که مختصاتی برابر(بلکه عین) شاکله نیات ما و نیز حاصل ملکوتی اعمال قلبی و جوارحی ماست. همان قبر مثالی ماست که ما پس از مرگ وارد آن می­شویم که یا روضه و باغی از بهشت است یا گودالی از دوزخ.( از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که فرمود: «القبر اما روضه من ریاض الجنه او حفره من حفر النیران»؛ «قبر آدمی یا باغى از باغ‏هاى بهشت یا حفره‏اى از حفره‏هاى دوزخ است».بحارالانوار، ج شش ، ص دویست و پنج)

مطلب مهم در این نظریه این است که این سه حوزه بشدت بر هم تاثیر همکنشی و متقابل دارند و توفیق یکی با توفیق دیگری غالبا (و نه همیشه) توأم است. سلامت و صحت حوزه ناسوت بر حوزه ذهن و روان موثر است و بالعکس. همچنین سلامت و نورانیت حوزه ملکوت و قلب با دو حوزه دیگر در تعامل است.مثلا برخی بیماری ­ها و نارسایی­ های جسمی چون کم­ خونی، سوء تغذیه، پرخوابی و تنبلی، پرخوری و افراط در شهوات، زندگی بدور از طبیعت و آب و سبزه و مانند آن (حلقه­ ی ناسوت) می­ تواند در نظام ذهن و روان و نیز ملکوت ما اختلال ایجاد نماید. گو اینکه خدا ناباوری یا ناخود باوری، پریشان ذهنی،ترسو بودن، افسردگی و مانند آن (حلقه ذهن و روان) نیز می ­تواند نظام ناسوت و ملکوت را به هم ریزد. همچنین کرده­ های بد و گناهان ، تضییع حق الله یا حق الناس بویژه والدین و ارحام که در عالم قبر مثالی ما تمثل یافته و هم اینک از وجود دارد (حلقه ملکوت یا قلب) بر عالم ناسوت و روان ما موثر می­ افتد.

بیشتر بخوانید


↵برای مطالعه ی فراتر اینجا را بخوانید.

↵در مورد دانش زندگی نیز بخوانید.




دانش زندگی (علم شناسی)


دانش زندگی (علم شناسی) یک رشته مطالعاتی است که باید بطور کل نگرانه به ارائه راهکارهای زندگی بهتر انسان بپردازد. اسلام به مثابه یک دین کامل، اکثر این دانش را ارائه کرده است. اما بخش دیگر آن به استنباط و کوشش و تجربۀ بشری نیازمند است. فقه و اخلاق اسلامی عالی ترین و مترقی ترین بخش  دانش زندگی را تامین می کند. تمام علوم بشری باید در تامین دانش زندگی همداستانی کنند. دانش زندگی نیازمند مفاهیم سپهری است و اما بهترین آن در نصوص قرآنی و بر اساس قاعده حظ کافی موجود یا دست یافتنی است. پس از ظهور مهدی، در مرحله طلوع مهر دانش زندگی به کمال نهایی خواهد رسید. دانش زندگی زیر ساخت سبک زندگی است. اصول و ارکان دانش زندگی مانند مهدویت باید  دکترین دانش زندگی باشد.


 




تفکر جانبی (مقاله)

 بسمه تعالی

نگارنده حمید رجایی