دکترین مهدویت
دکترین مهدویت (ف.ش / جا.ش / آ.پ) عبارت است از اعتقاد به معارف مهدوی { امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان آخرین امام و نیز منجی تمام بشریت و…} بشرط اینکه این معارف آن به صورتی پیکربندی شود که بتواند جامعه قبل از ظهور را آن گونه که اسلام می خواهد اداره نموده و آن را به سمت ظهور زودتر امام هدایت نماید. دکترین مهدویت در واقع دانش زندگی است و بوسیله آن می توان شؤون مختلف زندگی را اداره نمود.
مراد از پیکربندی بدعت آوری در دین نیست. بلکه دستیابی به فقهی است که مساله انتظار و راهکارهای زندگی در عصر عسرت غیبت را از منابع دین استخراج نماید و علوم انسانی اسلامی را تولید و کاربردی کند. اعتقاد به مساله فوق را نظریه دکترین مهدویّت گوییم. این نظریه در برابر اعتقاد به مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حاشیه ی اعتقادات اسلامی است و مهدویت در حاشیه، در دین اسلام وجود ندارد.
امروزه همایش ها و آثار فکری خوبی در این زمینه در حال تولید است.
Visits: 631
چرا انسان در طول تاریخ طالب دین است ؟و یا اصلا چه لزومی دارد که یک انسان باید دیندار باشد؟سخنی از امام حسین نقل میکنند که اگر دین نداری ازاده باشید ،آیا شما یعنی فکر شما اجازه میدهد که من یک آزاده باشم یا نه ،آیا من اشتباه میکنم که فکر میکنم اعلام آزادگی اعلام حکم مرگ خودم توسط……است .
با سلام. چرایی تمایل انسان به دین را این گونه میتوان توضیح داد که اگر مراد از دین، تمایل به خدا و پرستش و شناخت او و پیروی از شیوه ای است که او برای طی طریق به سوی او نشان داده؛ باید گفت این تمایل فطری است.
در نهاد انسان، کمال طلبی، پرستش و حرکت به سمت کمال، نهاده شده است و ادیان توحیدی، چنین راهی را معرفی میکنند.
اما هر دینی حق نیست و هر تمایلی به کمال هدایت یافته نیست. میل به کمال در نهاد ما، نیازمند هدایت عقل و وحی است. گاهی انسانها بدون استفاده از این دو راهنما دین سازی هم کرده اند (مثلا بت پرستی هم برای اهل آن دین محسوب میشده یا مسیحیت و کلیمیت یا حتی اسلامی که از مسیر خود خارج گشته است) دین حنیف یعنی دین راستین که در باورها صحیح و درست است و برای دستیابی به آن، به جز استدلال عقلی نیازمند یک نور هدایت الهی هم هستیم.
ضرورت دین داری، این است که عقل و علم برای برساختن یک جهانبینی و شناخت عالم و راه و طریق رسیدن به کمال کافی نیستند و لذا دین هم باید بتواند این خلاء را پر کند. اسلام می تواند این خلا را پرنماید و نه دین های دیگر.
آزادی و آزادگی دو مهفوم هم خانواده اند. آزادی یعنی انسان آزاد است و توان انتخاب دارد که راه خدا را طی کند یا اصلا مسیر کمال را طی نکند و خود را به حیوانیت نزدیک نماید(که طبعا این راه غلطی است)
اما آزادگی یعنی انسان از تمایلات حیوانی رهیده باشد و حداقل عقل فطری و انسانیت اولیه خود را داشته باشد و اگر چه ممکن است هنوز هیچ آیین الهی را ایمان نیاورده باشد. آزادگی همیشه خوب است و آزادی نیز زمینه ایجاد خوبی و بدی است. انسان آزاده، از آزادی خود استفاده درست و اخلاقی میکند و لا غیر.
یعنی شما میگوید که نمیگذارند که امام ظهور کند یا شاید خداوند عقب می اندازد ….
برام نظریه تون بسیار جالب بود
شرایط ظهور دقیقا چی باید باشه و چه چیزهای باید کنار هم باشه تا امام ظهور کنه ؟؟؟
سلام. کلمه “نمیگذارند” شاید موجب ذهن اندازی شود. اگر قاعدۀ لطف را در نظر بگیریم، بله میشود گفت مردم خودشان بطور برآیندی، مانع ظهورند. خواجه نصیر، میفرماید: وجود امام لطف و تصرفش لطف و غیبتش از سوی ما است. («انحصار اللطف فیه معلوم للعقلاء و وجوده لطف و تصرفه آخر و عدمه منا»کشف المراد، ص ۳۶۳)
بخشی از شرایط ظهور را ما نمیدانیم. اما آنچه میدانیم هم کم نیست. تنها چیزی که لازم است این است که مردم واقعا آقا را از خدا طلب کنند. این طلب همراه استغاثه است و نیز صدق و آمادگی…
نگاه کنید به: نظریه ظهور